responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 2  صفحه : 164

فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ- وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ- وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ (8086- 7859)

[لغات‌]

(اف): كلمه‌اى است كه براى دلتنگى از چيزى به كار مى‌رود.

(غمرات الموت): حالت غشوه‌اى كه به هنگام مرگ دست مى‌دهد و عقل در آن پوشيده مى‌شود و از كار مى‌افتد.

(زهول): فراموشى، اشتباه.

(يرتج عليكم): بسته مى‌شود، زبان از گفتار باز مى‌ماند.

(حوار): گفت و شنود.

(مألوس): ديوانه، بى‌عقل.

(سجيس الليالى و سجيس الأوجس): همواره در طول شبها.

(زوافر: جمع زافره، زافرة الرجل): يار و مددكار شخص، قوم و خويشان فرد.

(تعمهون): حيران و سرگردانيد.

(سعر: جمع ساعر، اسعار النّار): برافروختن آتش و شعله‌ور ساختن آن.

(امتعاض): خشم و غضب.

(حمس الوغى): شدت يافتن جنگ، بالا گرفتن سر و صدا.

(عرقت اللحم اعرقة): هرگاه بر استخوان گوشتى باقى نماند.

(شرفيه): به شمشيرهاى منسوب به شارف كه محلى است معروف به ساختن شمشيرهاى خوب. گفته‌اند دهى است از سرزمين عرب نزديك محلى به نام ريف.

(فراش الهام): استخوانهاى ظريفى كه زير استخوانهاى سر قرار دارد.

[ترجمه‌]

«اى مردم كوفه واى بر شما بس كه شما را ملامت و سرزنش كردم خسته شدم! آيا دنياى باقى آخرت را به دنياى فانى سودا كرده و ذلت و خوارى را به جاى عزّت و شرف برگزيده‌ايد؟ شرم‌آور است كه هرگاه شما را براى پيكار با دشمنان فرا خواندم مانند كسانى كه به گرداب مرگ گرفتار آمده و بيهوشى به آنان دست داده باشد ديدگانتان به دوران مى‌افتد، زبانتان لكنت پيدا مى‌كند سرگشته و متحير مى‌شويد، چنين مى‌نمايد كه به ديوانگى گرفتار شده‌ايد و چيزى درك نمى‌كنيد. با اين وصف هيچ وقت مورد اعتماد و اطمينان من نيستيد، و سپاه با شوكت و ركن‌

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 2  صفحه : 164
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست