«سوق» به دو معنى آمده، يكى طرد كردن و شكست
دادن، كه منظور حضرت از اين عبارت همين معنى است. دوّم، راندن به سوى ديانت و
ارشاد، و چون مقصود حضرت از جنگ جز هدايت كردن به دين، چيزى نبوده و از سويى هدايت
و ارشاد مردم ممكن نبوده مگر به وجود پيامبر و روشن شدن راه حق، بنا بر اين دور
كردن و طرد ساختن دشمنان دين، تا شكست كامل مشركان، به جهت حمايت پيامبر و دفاع از
حوزه ديانت امرى واجب و لازم شده است. البتّه نه بدين معنى كه جنگ كردن و شكست
دادن جمعيّتها ذاتا مطلوب باشد، بلكه هدف به كمال رسيدن هدايت است كه هدف وجودى
پيامبر بوده است.
(7756- 7752)
منظور از فرموده حضرت: ما ضعفت و لا جبنت؛
«نه، ضعف نشان دادم و نه، ترسيدم» در اثبات كمال فضيلتى است كه براى
خود، بر مىشمارد، و نهايت شجاعتى است كه داشته، و تأكيد بر توانمندى خود و نداشتن
ترس به مثابه يكى از رذايل اخلاقى و ضد شجاعت مىباشد.
(7768- 7757)
در ادامه خطبه مىفرمايد: و انّ مسيرى هذا لمثلها
اينك در جريان اين مبارزه و پيكار با ناكثين و شورشيان بصره، وضع ما
همچون دوران گذشته كه با كفر روبرو بوديم و سردمداران آن را، بدون ضعف ترس شكست
داديم، مىباشد. اين فرموده حضرت تهديدى است كه شايد به گوش دشمن برسد و تقويت
روحيى براى سپاهيان و دوستان خود آن حضرت نيز هست. فرمايش: و لأبقرنّ الباطل حتّى
اخرج الحقّ من خاصرته [1]
«باطل را مىشكافم تا حق را از پهلويش بيرون كشم»، نيز براى تهديد دشمن و تقويت
پيكارگران اسلام به كار رفته است و ضمنا بيانگر اين حقيقت است كه مخالفان در مسير
باطل گام برمىدارند.
لفظ «خاصرة» كه در عبارت به كار رفته استعاره از باطل آورده شده است
و به عنوان تشبيه لفظ بقره براى جدا شدن حق از باطل، بدين شرح كه باطل حق را،