responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 2  صفحه : 128

(1030) 30- از سخنان آن حضرت است به ابن عباس هنگامى كه او را به سوى زبير فرستاد تا او را پيش از جنگ جمل تشويق به اطاعت از خود و بازگشت كند

: لَا تَلْقَيَنَّ؟ طَلْحَةَ؟- فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ- يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ- وَ لَكِنِ الْقَ؟ الزُّبَيْرَ؟ فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً- فَقُلْ لَهُ يَقُولُ لَكَ ابْنُ خَالِكَ- عَرَفْتَنِي؟ بِالْحِجَازِ؟ وَ أَنْكَرْتَنِي؟ بِالْعِرَاقِ؟- فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا (7210- 7173) قال؟ السيد الشريف؟ و هو أول من سمعت منه هذه الكلمة- أعني فما عدا مما بدا

[لغات‌]

(يستفيئه): بازگشت دادن برگرداندن از فعل فاء كه به معناى رجع به كار گرفته شده است. در بعضى روايات به جاى، تجده كالثور، تلقه تلقه من الفيئة على كذا به كار رفته، و به معناى او را بدين هيأت عجيب و غريب خواهى ديد.

(عقص): كج، منظور از عقص ثور دو شاخ گاو است عقص به فتح عين الفعل، فعل متعدى است و عقص به كسر لازم است.

(صعب): در اين جا به معناى چارپاى چموش و ناآرام به كار رفته است.

(ذلول): رام، در اختيار.

(عريكه): صفت مشبّه فعيل به معناى مفعول است، و «ة» آخر كلمه براى نقل معناى وصفى به اسمى به كار رفته. عرك در اصل معناى نرم شدن پوست با دباغى و جز آن معنى مى‌داده است.

(عدا): گذشتن، تجاوز كردن (بدا): آشكار شد، ظاهر گرديد.

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 2  صفحه : 128
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست