و بدانيد كه
نيست هيچ چيزى مگر اين كه صاحب آن نزديك است كه سير شود از آن و ملال آورد از او
مگر زندگانى دنيا بجهة آنكه نمىيابد از براى خود در مرگ آسايشى، و جز اين نيست كه
آن بمنزله حكمت است چنان حكمتى كه آن زندگى قلب مرده است، و بينائى چشم كور، و
شنوائى گوش كر، و سيرابي تشنگانست، و در اوست بىنيازي تمام، و سلامتي از أسقام.
او كتاب
پروردگار است كه مىبينيد بأو، و گويا مىشويد و مىشنويد بأو و ناطق و مصدّق است
بعضى از او ببعضى، و اختلاف ندارد در جذب نمودن خلق بسوى خدا، و خلاف نمىكند با
صاحب خود از خدا، و بضلالت نمىاندازد او را بتحقيق كه متفق شدهايد بر حقد و حسد
كه در ما بين شما است، و رسته است گياه بر روى حسد شما، و با صفا ميباشد در محبت
اميدهائى كه از يكديگر داريد، و با عداوت مىباشيد در كسب نمودن مالها، بتحقيق كه
شما را متحيّر كرده است إبليس خبيث، و بضلالت افكنده است شما را شيطان لعين، و
خداوند تعالى يارى خواسته شده است از او بر نفس من و بر نفسهاى شما در جميع كارها.
و من كلام
له 7 و قد شاوره عمر بن الخطاب فى الخروج الى غزو الروم بنفسه و هو
المأة و الرابع و الثلاثون من المختار فى باب الخطب
و قد توكّل
اللّه لأهل هذا الدّين باعزاز الحوزة، و ستر العورة و الّذي نصرهم و هم قليل لا
ينتصرون، و منعهم و هم قليل لا