از جمله كلام
بلاغت نظام آن امام عاليمقام است در خصوص تحكيم عمرو عاص و أبي موسى اشعري و رد
كردن شبهه خوارج فرمود كه بدرستى ما حكم نگردانيديم مردمان را، بلكه حكم قرار
داديم ما قرآن را و اين قرآن جز اين نيست كه خطى است نوشته شده ميان دو جلد كه نطق
نمىكند بزبان، و ناچار است مر او را از ترجمان، و جز اين نيست كه گويا مىشود از
آن مردمان، و هنگامى كه دعوت كرد ما را قوم معاويه ملعون به آن كه حاكم گردانيديم
در ميان خود قرآن را نشديم گروهى كه اعراض نمايد از كتاب خدا و حال آنكه خدا
فرموده در كتاب مجيد: فان تنازعتم في شيء فردّوه إلى اللّه و الرسول، يعنى پس اگر
نزاع كرديد در چيزى از امور دنيا و آخرت پس ردّ كنيد آنرا بسوى خدا و رسول، پس ردّ
كردن شيء متنازع فيه بسوى خدا آنست كه حكم كنيم با كتاب خدا، و رد كردن آن بسوى
رسول اللّه 6 آنست كه أخذ كنيم سنت و طريقه او را، پس
اگر حكم كرده شود بصدق و راستى در كتاب خدا پس ما سزاوارترين مردمانيم بآن، و اگر
حكم كرده شود بطريقه رسول اللّه 6 پس ما اولويّة داريم
بآن.
و أما قول
شما كه چرا گردانيدى در ميان خود و ميان ايشان مدّتى معين در تحكيم، پس جز اين
نيست كه كردم آنرا تا دانا شود جاهل، و تأمل نمايد عالم و شايد كه خداوند اصلاح
نمايد در اين مدّت مصالحه أمر اين امّت را، و بتنگى نيفتد و گرفته نشود مجارى نفس
ايشان، پس شتابانيده شوند از دانستن حقّ، و گردن نهاده شوند مر اول گمراهى را،
بدرستى أفضل مردمان در نزد خداوند تعالى كسى است كه عمل كردن بحقّ محبوبتر باشد
بسوى او اگر چه نقصان برساند باو، و اندوهگين نمايد او را از عمل كردن بباطل اگر
چه جلب منفعت كند بسوى او.
پس از كجا
بحيرت افتاده شديد و از كجا آمده شديد يعنى از كجا آمد شيطان