از جمله خطب
شريفه آن حضرت است كه متضمن تنفير از دنيا و از محبت آن غدّار بىوفا است چنانچه
فرموده: حمد مىكنيم خداوند را بر آنچه بوده است از نعمتها، و استعانت مىنمائيم
از خدا از كارهاى خود بر آنچه ميباشد، و سؤال مىكنيم از او بذل عافيت را در بدنها
همچنان كه سؤال مىكنيم از او بذل عافيت را در دينها اى بندگان خدا وصيت ميكنم شما
را بترك نمودن اين دنيائى كه ترك نماينده است شما را و اگر چه دوست نداريد ترك
نمودن او را، و كهنه كننده است جسدهاى شما را و اگر چه دوست داريد تازگى آنها را،
پس بدرستى كه مثل شما و مثل دنيا همچو مسافرانيست كه روند براهى پس گويا كه ايشان
قطع نموده باشند آن راه را، و قصد نمايند نشانه و علامتي را پس گويا كه ايشان
رسيده باشند بآن مقصد، و چه قدر مدت را اميد مىگيرد شخصى كه جارى كننده است مركب
خود را بسوى غايتى جارى نمودن آن را بسوى آن غايت تا برسد بآن، و چه چيز اميد
گرفته مىشود باقى ماندن كسى كه او راست يك روزى كه تجاوز نمىنمايد از آن و حال
آنكه او راست طلب كننده شتاباننده كه ميراند او را در دنيا تا اين كه مفارقت نمايد
از آن.
پس حسد و بخل
نكنيد بر يكديگر در عزّت دنيا و فخر آن، و خوشحال و دلشاد نشويد بزينت و نعمت آن،
و جزع ننمائيد از دشوارى و سختى آن، از جهة اين كه عزّت و فخر آن منتهى مىشود
بانقطاع، و نعمت و زينت آن منتهى مىشود بزوال و فنا، و دشوارى و سختى آن منجّر
مىشود بنيستى و نابودى، و هر مدّتى كه در او است مىكشد بانتهاء، و هر زنده كه در
او است باز مىگردد بفناء آيا نيست مر شما را در اثرهاى پيشينيان و در پدران گذشتگان
شما بينائى و عبرت اگر بوده باشيد تعقل كننده، آيا نگاه نمىكنيد بسوى گذشتگان از
خودتان كه باز نمىگردند، و بسوى خلفهائى باقي ماندگان كه باقي نمىمانند.
آيا نيستيد
شما كه مىبينيد أهل دنيا را كه شام و صباح مىنمايند بر حالتهاى