پس از حمد
الهى و درود حضرت رسالت پناهى اى أهل عراق پس بدرستى كه شما مثل زن آبستن هستيد كه
حامله شود پس چون تمام نمايد حمل را بيندازد و سقط كند آن بچه را و بميرد شوهر او
كه قايم أمر اوست و طول يابد بىشوهر ماندن او و وارث شود بر او دورتر ورّاث آن
زن.
وجه تشبيه
أهل عراق بزن موصوف اينست كه استعداد و مهيا شدن ايشان بحرب أهل شام مشابه حمل آن
زن است، و مشارفه ايشان بر غلبه به دشمن در جنك صفين شبيه است با تمام ولد، و
برگشتن ايشان از دشمن بعد از ظهور علامات فتح و ظفر مانند سقط كردن اوست بچهاش
را، و رجوع ايشان از رأى آن حضرت و تفرق ايشان كه باعث ذلتشان شد شبيه است به مردن
شوهر ضعيفه و بىصاحب ماندن او كه مستلزم عجز و مذلتش است، و تسلط اعدا بر شهرهاى
ايشان به منزله وارث شدن دورترين است از آن زن.
باري حضرت
ولايت مآب بعد از اين كه ايشان را باين نوع مذمت فرمود مىفرمايد: كه آگاه باشيد
قسم بخدا نيامدم بسوى شما اي أهل كوفه از روي رغبت و ميل و اختيار، و لكن آمدم من
بسوي شما از روي اضطرار كه دست قضا و قدر خداوندي از گريبان من گرفته بسوي شما
كشيد، بجهت اين كه حركت آن حضرت از مدينه بجهت حرب أهل بصره بود و محتاج شد بياري
أهل كوفه و بعد از انقضاء حرب جمل وقعه صفين اتفاق افتاد كه لا بد شدن از ماندن
كوفه پس فرمود:
و بتحقيق كه
رسيد به من اين كه شما مىگوئيد عليّ بن أبي طالب دروغ مى گويد در آنچه خبر مىدهد
از اخبار آينده، خدا از رحمت كنار نمايد شما را بكه دروغ مىبندم آيا بر خدا افترا
مىگويم و حال آنكه من أول كسي هستم كه ايمان آوردهام باو، يا بر رسول خدا كذب
مىگويم و حال آنكه من أول كسى هستم كه پيغمبر را تصديق نمود.