إشارة إلى بعض مطاعن الثّلاثة من تعطيلهم
حدود اللّه سبحانه لملاحظة القرابة او لأغراض أخر و (الهوادة) اللّين و ما يرجى به
الصّلاح و قيل هو الشّفاعة لترك الانتقام من مرتكب العصيان هذا.
و غير ما
ذكرته ممّا يحتاج من كلامه 7 إلى التّفسير يأتي في شرح الفصل الآتي
بيانه، و اللّه الهادي.
الترجمة
و از جمله
كلام بلاغت نظام آن حضرت است: عهد و پيمان من بصحت آنچه مىگويم در گرو است و من
بصدق و صواب بودن آن كفيل و ضامنم، بدرستى كه كشف نمود از براى او عبرتها از آنچه
در پيش او گذشته از عقوبات مانع مىشود او را پرهيزكارى از انداختن نفس خود در
شبههها، آگاه باشيد بتحقيق كه بليّه كه عبارت است از اختلاف آراء و تفرّق اهواء
رجوع نموده بر مثال و هيئت آن در آن روز كه خداوند سبحانه پيغمبر خود را مبعوث
فرمود.
قسم بآن كسى
كه برانگيخت پيغمبر خود را بحقّ هر آينه مخلوط مىشويد بهمديگر مخلوط شدني، و
البتّه بيخته مىشويد بغربال بيختنى كه خوب و بد از همديگر تميز مىيابد، و البتّه
بر هم زده مىشويد مثل بر هم زدن آنچه در ديكست از طعام با قاشق و نحو آن تا باز
برگردد پستترين شما بر بلندترين شما و بلندترين شما بر پستترين شما، يعنى زير و
بالا مىشويد، و البته پيشى مىگيرند پيش افتادهگانى كه بودند باز پس مانده، و
البته مقصر ميشوند پيش گيرندگانى كه بودند پيش افتاده مراد از طايفه اولى اشخاصى
بودند كه بعد از وفات حضرت رسالتمآب صلوات اللّه عليه و آله از نصرت آن حضرت قصور
ورزيدند و در زمان خلافت آن بزرگوار با جان و دل بيعت نموده و شيعه خالص وى شدند.
و مراد از
طايفه دوم اشخاصى هستند كه ايشان را در اسلام سابقه بود و در زمان امامت آن امام
عاليمقام انحراف ورزيده و با او بمقام مقاتله و محاربه بر آمدند مثل طلحه و زبير و
ساير اصحاب جمل و نهروان.