responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 21  صفحه : 57

گل احكام و حلم پابرجا

كه معطر شود از آن دلها

هر كه فهمد بغور علم رسد

و ز تك علم حكم شرع برد

شخص با حلم كى كند تقصير

بين مردم بزندگى است بصير

چار شعبه جهاد را پايه است‌

امر معروف و نهى ناشايست‌

مردى اندر برابر دشمن‌

كينه‌جوئى ز فاسقان زمن‌

هر كه را شيوه امر بمعروف‌

پشت مؤمن قوى كند بوقوف‌

هر كه را نهي منكر است شعار

هر منافق از و بخاك دمار

هر كه مردى كند بگاه نبرد

هر چه بر عهده دارد ايفاء كرد

هر كه با فاسقان بود دشمن‌

خشم كرد است در ره ذو المنّ‌

خشم گيرد خدا بدشمن او

در قيامت از او شود دلجو

ترجمة القصة

ابن قتيبه در كتاب عيون الاخبارش چنين آورده گويد:

منصور شبى در طواف خانه كعبه بود گوينده‌ئى را شنيد كه چنين مى‌ناليد:

بار خدايا بدرگاه تو شكايت آرم از ظهور ستم و تباهى و از طمعى كه ميان مردم و حق سايه افكنده، منصور از طوافگاه بدر آمد و در گوشه‌اى از مسجد بنشست و بدنبال آن مرد فرستاد و او را بار داد، آن مرد دوگانه بپرداخت و پس از استلام حجر نزد وى شتافت و سلام خلافت را تسليم كرد.

منصور بدو گفت: اين فرياد كه از ظهور ستم و بيدادت از تو بگوشم رسيد چه بود؟ و مقصودت از طمع كار حائل ميان مردم و حق كه بود؟ بخدا هر چه گوش دادم از درد و ألم بياگندى، گفت: يا أمير المؤمنين اگر بر جانم أمان بخشى از ريشه هر كارت آگاه سازم و گرنه از اظهار حقيقت دريغ نمايم و خود را نگهدارم كه با خود كارها دارم، منصور گفت: جان تو در امانست هر چه دارى بگو، در پاسخ گفت:

آنكه طمعش ميان مردم و حق حائل است و از اصلاح ستم و تباهى مانع، خودت هستى، منصور گفت: واى بر تو چگونه طمع بمن در آيد كه همه سيم و زر جهان‌

نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 21  صفحه : 57
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست