هر كس بكفاف معاش اكتفاء كند راحتش منظم
است و در آسايش جايگزين است حبّ دنيا كليد رنج و بلا است و پاكش تعب و عنا، حرص و
كبر و حسد وسائل فرو افتادن در گناهان مىباشند، و شرّانگيزى جامع بدترين عيوب
هستند.
اى بشر هيچ شرف به ز مسلماني نيست
گر مسلمان نشوي سيرت سلماني چيست؟
عزتى نيست كه برتر شمريش از تقوى
چون ورع هيچ دژى نيست در عالم برپا
نيست چون توبه شفيعى كه بود نافذتر
چون قناعت نبود گنج خمي پر گوهر
نيست مالى كه علاج تو بود از فاقه
چون رضاى تو بقوتى كه رسد هر ساعه
هر كه را بس شود آنچش كه كفاف روزيست
راحتش منتظم و بهره او پيروزيست
حب دنيا است كليد غم و رنج و اندوه
پاكش درد سر و مانع از فرّ و شكوه
حرص و كبر و حسدت مايه اثم است و گنه
شر بود جامع هر عيبى و هر روز سيه
السابعة و
الخمسون بعد ثلاثمائة من حكمه 7
(357) و
قال 7 لجابر بن عبد اللَّه الأنصاري: يا جابر، قوام [الدّين و- ج 19
ابن أبي الحديد ط مصر] الدّنيا بأربعة: عالم مستعمل علمه، و جاهل لا يستنكف أن يتعلّم،
و جواد لا يبخل بمعروفه، و فقير لا يبيع آخرته بدنياه، فإذا ضيّع العالم علمه
استنكف الجاهل أن يتعلّم، و إذا بخل الغنىّ بمعروفه باع الفقير آخرته بدنياه. يا
جابر، من كثرت نعم اللَّه عليه كثرت حوائج النّاس إليه فمن قام للّه فيها بما يجب
فيها عرّضها للدّوام و البقاء، و من لم يقم فيها