و هذا من أهمّ موانع اسلام أبي جهل، كما
في سيرة ابن هشام «ص 193 ج 1 ط مصر»: في مصاحبة الأخنس مع أبي جهل بعد استماعهم
آيات من القرآن في ليال متتابعة عن لسان النّبيّ 6 باستراق
السمع من وراء بيته: قال: ثمّ خرج من عنده «أي من عند أبي سفيان» حتّى أتى أبا جهل
فدخل عليه بيته فقال: يا أبا الحكم ما رأيك فيما سمعت من محمّد؟ فقال: ما ذا سمعت،
تنازعنا نحن و بنو عبد مناف الشّرف: أطعموا فأطعمنا و حملوا فحملنا و أعطوا
فأعطينا حتّى إذا تحاذينا على الركب و كنّا كفرسي رهان، قالوا: منّا نبيّ يأتيه
الوحي من السّماء فمتى ندرك مثل هذه و اللّه لا نؤمن به أبدا و لا نصدّقه.
الترجمة
از نامهاى
كه آن حضرت 7 به عمر بن أبي سلمة مخزومي نگاشته، وى از طرف آن حضرت
كارگزار بحرين بود، و او را از كار بركنار كرد و نعمان بن عجلان زرقى را بجاى او
گماشت. أمّا بعد، من براستى نعمان بن عجلان زرقي را بر بحرين كارگزار ساختم و بدان
ولايت گماشتم، و دست تو را از آن بر گرفتم، نه تو را نكوهشى هست و نه بر تو انتقاد
و سرزنش ميباشد، تو خوب فرمانگزارى كردى، و أمانت خود را پرداختى، نزد من بيا، نه
بد گمانى دارى و نه شرمسارى، نه متّهمى و نه گنه كار. من مىخواهم بسوى ستمكاران
أهل شام كوچ كنم، و دوست دارم كه تو هم با من حاضر باشى، زيرا تو از كسانى هستى كه
پشت من در نبرد با دشمن بوجود تو نيرومند است، و هم تو در بر پا داشتن ستون دين
ياور و پشتيبان من هستى، إن شاء اللّه.