خداوند مرا بر تو مسلّط كند و بچنگ من
افتى من نزد خداوند در عقوبت تو معذورم و هر آينه تو را از دم تيغ خود بگزرانم،
همان شمشيرى كه بكسى نزدم مگر آنكه بدوزخ رفت. بخدا سوگند اگر حسن و حسينم بمانند كاري
كه تو كردي بكنند براى آنها در نزد من هيچ مسامحه و سازشى نيست و بجلب اراده من
بسود خود پيروز نخواهند شد تا آنكه حق را از آنها بستانم و زنگ باطل را از ستمى كه
كردند بزدايم، من بخداوند پروردگار جهانيان سوگند مىخورم: كه خوش نداشتم آنچه را
تو بر گرفتى و بردى از أموال مردم برايم از راه حلال ميسر باشد و آنها را براى
كسانم پس از خود بارث بگذارم. آرام بران و بينديش گويا تو باخر عمر خود رسيدي، و
زير خاك تيره بگور اندر شدى و كردارت برخت كشيده شده، در همان جا كه ستمكار فرياد
افسوس بر آورد، و بنده ضايع روزگار و بدكردار آرزوى برگشت بدنيا دارد، و راه
چارهاي وجود ندارد.
«ترجمه
نامهاى كه در شرح ذكر شده است»:
أمّا بعد بمن
از تو گزارش كاري رسيده كه اگر آن را كرده باشى محقّقا پروردگار ترا بخشم آوردي و
امام خود را نافرمانى كردي، و أمانت خود را خيانت كردى، و كارش را برسوائى كشاندي،
بمن گزارش رسيده كه تو سر زمين حكومتت را لخت كردى، و هر چه زير پايت بوده بر
گرفتى و آنچه در پيش رويت بوده خوردي حساب خود را بمن صورت بده و بدانكه حساب
خداوند از حساب مردم بزرگتر است، و السّلام.
المختار
الواحد و الاربعون و من كتاب له 7 الى عمر بن أبى سلمة المخزومى، و كان
عامله على البحرين فعزله و استعمل نعمان بن عجلان الزرقى مكانه:
أمّا بعد،
فانّي قد ولّيت نعمان ابن عجلان الزّرقّي على البحرين