زيرا اگر من بديدار تو آيم سزاوار است
براى آنكه خداوندم بديدار تو فرستد تا از تو انتقام بگيرم، و اگر تو بديدار من آئى
چنانست كه شاعر بنى أسد سروده:
به پيشواز
بادهاى گرم تابستانى شتابند تا با خار و خاشاك و سنگريزه در پست و بلند روبرو
گردند.
در بر من است
همان شمشيرى كه با آن جدّ تو و دائى و برادرت را در يك ميدان (ميدان نبرد احد)
كشتم، و راستى كه- تا من دانستهام- تو مردى دل مرده و كم خرد بودى و بهتر است در
باره تو گفت: بنردبانى بر آمدى كه ترا ببد پرتگاهى كشاند و بزيانت رساند و سودى
نبرى، زيرا كسى را مانى كه جز گمشده خود را جويد و جز چراگاه خويش را بچراند، و
بدنبال مقامى مىگردى كه سزاوار آن نيستى و از خاندان آن دورى.
وه چه اندازه
گفتار و كردار تو ارهم بدورند، و تا دانستهام تو بأعمام و أخوال خودمانى كه
بدبختى و آرزوهاى بيهوده آنان را با نكار رسالت محمّد 6
واداشت و تا آنجا با او ستيزه كردند كه در قتلگاه خود بخاك و خون غلطيدند، همان جا
كه تو خود مىدانى، نتوانستند از خود دفاعى عظيم نمايند و حريم وجود خود را از زخم
شمشيرهائى كه ميدان نبرد از آنها بر كنار نيست مصون دارند، آنجا كه سستى و مسامحه
در آن روا نيست.
تو در باره
كشندگان عثمان پرگفتى، بيا با مسلمانان هم آهنگ شو و آنچه را پذيرفتند بپذير و سپس
آنانرا در محضر من محاكمه كن تا تو را و آنها را بقانون كتاب خدا وادارم.
و أمّا آنچه
تو از دعوى خونخواهى عثمان مىخواهى بدان ماند كه بخدعه بخواهند كودكى را در نخست
دوران شيربرى از شير بازگيرند و پستان مادر را در پيش او نازيبا و بد جلوه دهند،
درود بر هر كه شايسته او است.