زيرا كه بازرگانان و صنعتگران مردمى
سالمند و از نيرنگ و آهنگ شورش و جنگ آنان بيمى در ميان نيست، مردمى صلح دوست و
آرامش طلبند و از زيان آنان هراسى در ميان نيست.
و بايد از
حال و وضع آنها بازرسى كنى چه آنكه در كنار تو و در شهر و ديار تو باشند و يا در
كنارههاى دور دست كشور و محور حكمرانى تو.
و بدانكه با
اين حال بسيارى از آنها بسيار تنگ نظرند و گرفتار بخل و دريغى زشت و زننده و در پى
انباشتن سودهاى كلانند و تسلط بر انجام همه گونه معاملات و اين خود مايه زيان عموم
رعايا و ننگ و نكوهش بر حكمرانانست، از احتكار غدقن كن، زيرا رسول خدا 6 از آن غدقن كرده، و بايد فروش هر متاع فروشى آزاد و روا و بوسيله
ترازوهاى درست و نرخهاى عادلانهاى باشد كه بهيچكدام از طرفين معامله از فروشنده و
خريدار ستمى نشود و هر كس پس از غدقن تو دستش باحتكار و انباشتن سود آلوده شد او
را شكنجه كن و عقوبت نما و از حدّ مگذران
الفصل
العاشر من عهده 7
ثمّ اللّه
اللّه في الطّبقة السّفلى من الذين لا حيلة لهم من المساكين و المحتاجين و أهل
البؤسى و الزّمنى، فإنّ في هذه الطّبقة قانعا و معترّا، و احفظ للّه ما استحفظك من
حقّه فيهم، و اجعل لهم قسما من بيت مالك، و قسما من غلّات صوافي الإسلام في كلّ
بلد، فإنّ للأقصى منهم مثل الّذي للأدنى، و كلّ قد استرعيت حقّه، فلا [و لا]
يشغلنّك عنهم بطر، فإنّك لا تعذر بتضييعك [بتضييع]