(و) من
كلّ شناعة (غمرة لا تنجلى) أى
شدّة لا تنكشف و قد مضى في شرح الخطبة الثانية و الثمانين مطالب مناسبة لهذا الفصل
من أراد الاطلاع فليراجع ثمّة.
الترجمة
فصل ثاني از
اين كلام در ذكر شدايد برزخ و حالات أهل آنست مىفرمايد كه ايشان همسايگانى باشند
با يكديگر انس نمىكنند، و دوستانى هستند كه زيارت يكديگر نمىنمايند، پوسيده شده
در ميان ايشان علاقهاى شناسائى، و بريده شده از ايشان ريسمانهاى اخوّت و برادرى،
پس همه ايشان تنها باشند و حال آنكه در يكجا هستند، و بكنار هجران و دورى باشند و
حال آنكه دوستان هستند، نمىشناسند از براى شب صبحى را، و نه از براى روز شبى را،
هر يك از شب و روز را كه رحلت كنند در آن باشد برايشان هميشگى مشاهده كردند از
هلاكتهاى خانه آخرت خودشان شديدتر از آن چيزى كه ترسيده بودند، و ديدند از
علامتهاى آخرت بزرگتر از آن چيزى كه تصوير كرده بودند، پس هر دو غايب يعنى أجل
سعدا و أجل أشقيا كشاند ايشان را بسوى منزلگاهي كه متجاوز شد از منتهاى مرتبه خوف
خائفين و رجاء راجين، پس اگر بودند كه ناطق بشوند بان هر آينه عاجز مىشدند در
بيان صفت آن چيزى كه مشاهده كردند و بچشم ديدند، و اگر مخفى شده أثرهاى ايشان و
منقطع گرديده خبرهاى ايشان.
بتحقيق
مراجعت كرده در ايشان ديدهاى عبرتها، و شنيده از ايشان گوشهاى عقلها، و سخن گفتند
ايشان به زبان حال از غير جهت نطق بلسان، پس گفتند كه زشت گشت صورتهاى با آب و
رنگ، و بخاك افتاد بدنهاى نرم و نازك، و پوشيديم ما لباسهاى پاره پاره كهنه را، و
به مشقّت انداخت ما را تنگى خوابگاه، و بارث برديم از يكديگر وحشت را، و منهدم شد
بر ما منزلهاى خاموش قبرها، پس محو گشت نيكوئيهاى بدنهاى ما، و تغيير يافت
معروفهاى صورتهاى ما، و طول يافت در مسكنهاى وحشت اقامت ما، و نيافتيم از شدّت
محنت فرجى، و از تنگى حالت وسعتى