پس بعضي از
آنها غوطه و رشده در قالب يكرنگى كه أصلا مخلوط نيست بان غير رنگى كه غوطهور شده
در آن، و بعضى از آنها فرو برده شده در رنگى كه طوق گردن آن بخلاف رنگى است كه رنگ
داده شده بان.
و از
عجبترين مرغان از حيثيّت خلقت طاوس است كه برپا داشته او را حق تعالى در
محكمترين تعديل أجزاء، و ترتيب داده رنگهاى آن را در أحسن ترتيب با بالى كه درهم
كرده قصبها و أصلهاى آن را، و با دمى كه دراز كرده جاى كشيدن آن را، وقتي كه بگذرد
طاوس نر بر طاوس ماده پراكنده سازد آن دم را از پيچيدگى آن، و بلند مىكند آن را
در حالتى كه مشرف باشد بر سر آن گويا كه آن دم بادبان كشتى است كه منسوبست بشهر
دارين كه ميل داده است آنرا كشتيبان آن مىنازد برنگهاى مختلفه خود، و مىخرامد
بنازشهاى خود، مباشرت ميكند همچو مباشرت خروسان، و مجامعت مىكند با آلات تناسل
مثل مجامعت نرهاى شديد الجماع، حواله مىكنم تو را از اين أمر مذكور بر ديدن رأى
العين نه مانند كسى كه حواله مىكند بر سندهاى ضعيف خود، و اگر باشد اين امر مثل
گمان كسى كه گمان ميكند كه طاوس آبستن مىسازد ماده خود را با اشكى كه مىريزد آن
را كنجهاى چشم آن پس مىايستد آن أشك در پلكهاى چشم او و آنكه ماده او مىليسد آن
را پس از آن تخم مىنهد نه از جماع طاوس نر غير از اشك بيرون آمده از چشم هر آينه
نمىباشد اين گمان عجبتر از مطاعمه زاغها كه نر و ماده منقار بمنقار مىگذارند، و
جزئى از آب كه در سنگدان نر است بدهن ماده مىرسد و از آن آبستن مىشود چنانچه
اعتقاد عربها اينست، خيال مىكني أصل پردهاى طاوس را شانهها از نقره بيضا و آنچه
رسته بر آن از دايرههاى عجيبه و شمسههاى غريبه آن طلاى خالص و پارهاى زبرجد.
پس اگر تشبيه
كنى طاوس را بچيزى كه رويانيده است آنرا زمين گوئى كه گلهائيست چيده شده از شكوفه
هر بهارى، و اگر تشبيه كنى آن را بلباسها