تخليقه و الاطّلاع على منافع أجزائه و
أعضائه و معرفة من هو مثله من ساير (ذي الهيئة و الادوات) و الجوارح و الالات مع كونها محسوسة مشاهدة له (فهو عن) معرفة
(صفات خالقه) الّتي هي أبعد الأشياء مناسبة له (أعجز و من تناوله بحدود المخلوقين) و
إدراكه له سبحانه بالمقايسة إليهم و التشبيه بهم
(أبعد) كما هو ظاهر بالعيان، غنيّ عن البيّنة و البرهان.
الترجمة
از جمله خطب
شريفه آن حضرتست در حمد و ثناى خداوند ذو الجلال و وصف او با صفات عز و كمال
مىفرمايد:
حمد و ستايش
معبود بحقّى را سزاست كه خالق بندگانست و گستراننده زمين، و روانكننده زمينهاى
نشيب است بباران، و فراخ سالى دهنده زمينهاى بلند است برويانيدن گياهان، نيست
أوّليت او را ابتدائى، و نه ازليّت او را نهايت و انتهائى، او است أوّل بىزوال، و
باقى بىغايت، افتادند از براى سجده او پيشانيهاى مكلّفان، و بتوحيد او مشغول شد
لبهاى پيران و جوانان، حدّ معيّني قرار داد همه أشياء را هنگام آفريدن آنها بجهة
ابداء مباينة و جدائى خود از مشابهت آنها، تقدير و تشخيص نمىتواند بكند او را و
همها بنهايتها و حركتها، و نه بعضوها و آلتها، گفته نمىشود كه او از كيست بجهة
تنزّه او از احاطه زمان، و زده نمىشود از براى او مدّتي بكلمه حتّى كه افاده
انقضاء و انتها مىنمايد، ظاهر است گفته نمىشود از چه ظاهر شد بجهت اين كه
منزّهست از مادّه و امكان، و پنهانست گفته نمىشود كه در چه پنهانست بجهة اين كه
مبرّ است از مكان، نه جثّه و جسمى است كه فانى و منقضى بشود، و نه مستور است و
محجوب كه چيزى بر او احاطه نمايد نزديك نيست بأشياء بچسبيدن، و دور نيست از آنها
بجدا شدن، پنهان نمىماند بر او از بندگان مدّ بصرى، و نه مكرّر كردن لفظى و خبرى،
و نه بلند شدن ايشان به پشته كوهى، و نه گستردن گامى در شب تاريك، و نه در ظلمت
برقرار كه بر مىگردد بان ظلمت و تاريكى ماه نور بخش و در عقب ماه مىآيد آفتاب
صاحب نور