responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 215
باشد كه امام و رهبر بايد همواره مصلحت جمع را در نظر داشته باشد و نبايد مصلحت عمومي را فداي مصلحت شخصي كند ولو اينكه او شخصيت محترم و معروفي باشد.

ب : در اين روايت از اميرالحاج تعبير به "امام" شده است ; و با اينكه در آن زمان اميرالحاج از طرف خلفاي وقت تعيين مي‌گرديد، امام (ع) و اصحاب وي درباره حركت به سوي عرفات و وقوف در آنجا و در مشعر و حركت از آن دو و ساير اعمال حج از دستورات او اطاعت كرده و به نظر شخصي خود عمل نمي كردند; و اگر در يك يا چندين مورد با دستور رسمي حكومت خلفاي وقت مخالفت مي‌كردند در تاريخ ضبط و ثبت مي‌شد و امروز براي ما مخالفت آنان روشن بود، در صورتي كه چنين نيست و از همين جا كفايت اعمالي كه بر اساس حكم حاكم آنان انجام مي‌گيرد آشكار مي‌شود. البته در صورت علم به خلاف كفايت مشكل است، گرچه غالبا شك به خلاف حاصل مي‌شود نه علم به خلاف .[1]

ج : آنچه از اخبار و كتابهاي تاريخ استفاده مي‌شود اين است كه اداره حج همواره به دست حكام و والي ها بوده و هميشه آنان خود به صورت مستقيم و يا نصب امير و فرمانده بر اعمال و مواقف حج نظارت مي‌كردند.

مسعودي در آخر كتاب تاريخ خويش مروج الذهب كساني را كه پس از فتح مكه (سال هشتم هجرت) تا سال سيصد و سي و پنج هجري، هر سال سرپرستي حج را به عهده داشته اند با ذكر نام ياد نموده است ; كه مي‌توان به آن مراجعه كرد.[2]

[1] در طول مدتي كه ائمه معصومين (ع) در زمان حكومت بني اميه و بني العباس به حج مشرف مي‌شده اند، درباره مسائل عمومي حج از اميرالحاجي كه از طرف حكومت تعيين شده بود تبعيت مي‌كرده اند. گواه اين مطلب هم اين است كه حتي زراره و يا حماد بن عيسي كه پنجاه سفر به مكه مشرف شده و در سفر پنجاه و يكم در "جحفه" غرق شد و از دار دنيا رفت، براي يك بار هم نقل نشده است كه از اميرالحاج تبعيت ننموده و مثلا اختلافي درباره روز عيد قربان با حكومت و اميرالحاج پيدا كرده باشند. به نظر ما در شرايط فعلي در ارتباط با اثبات عيد قربان و تبعيت از حكومت حجاز، الزاما نبايد به روايات تقيه استناد نمود; بلكه به اين گونه روايات كه مغفول عنه هم بوده است مي‌توان تمسك كرد كه اعمال حج در دست اميرالحاج است و از اعلان آنها در صورتي كه داعي بر كذب و خلاف نداشته باشند براي حفظ شوكت اسلام لازم است تبعيت نمود، البته اگر داعي بر خلاف داشتند نظير ماه مبارك رمضان سال 1404 ه-'ق كه مي‌خواستند روز قدس را خراب كنند و در نتيجه 28 روز هم روزه گرفتند! حسابشان جداست . (از افاضات معظم له در درس)
[2] از جمله مسائلي كه روشن مي‌كند انجام مراسم حج در ارتباط با امر خلافت و حكومت است تعيين اميرالحاج در حج از طرف خلفا در طول تاريخ است . اصولا از زمان پيامبراكرم 6 و به طور كلي در صدر اسلام سنت و سيره بر اين بوده كه خلفا(به حق يا ناحق) براي انجام مراسم حج، شخصي را به عنوان اميرالحاج معين كرده اند تا مراسم حج را زير نظر داشته و حجاج را براي انجام فرايض وقوف در عرفات و مشعر و مني و ساير اعمال هدايت كند. مثلا در سال هشتم هجري شخص پيامبراكرم 6 امامت حج را به عهده داشت و در سال نهم ابوبكر از جانب رسول خدا6 به عنوان اميرالحاج مشخص شد كه قرار بود سوره برائت را براي اعلان بيزاري از مشركين در مكه بخواند، اما بعدا اين مأموريت به حضرت علي (ع) واگذار شد. در سال دهم باز شخص پيامبراكرم 6 اميرالحاج بود. در زمان خلفا نيز گاهي خود خلفا و گاهي كساني از جانب آنان رهبري حجاج را به عهده داشتند، در زمان خلافت ظاهري حضرت علي (ع) يكي دو سال عبدالله بن عباس و يك سال قثم بن عباس اميرالحاج بودند، و مسأله اميرالحاج در آن زمان آنقدر حايز اهميت بود كه در سالي كه بين حضرت اميرالمؤمنين (ع) و معاويه جنگ شديد بود معاويه يك نفر را و آن حضرت يك نفر را به عنوان اميرالحاج به مكه فرستادند كه آن دو با هم برخورد پيدا كردند و بينشان اختلاف شديد شد تا در نهايت هر دو طرف شخص ثالثي را به عنوان اميرالحاج قبول كردند. (از افاضات معظم له در درس)
نام کتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 215
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست