نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 99
امتداد زماني ; بعد مكاني طول و عرض و عمق است، و بعد زماني بعد چهارم اين
عالم است ; و زمان، مقدار حركت است (به اصطلاح مقياس حركت است) و
در حقيقت اگر حركت را از عالم بگيريم ديگر زمان معني ندارد; حركت، مخصوص
ماده و در ذات آن است، و چون خداي تبارك و تعالي مجرد و فوق ماده است
بنابراين زمان در ذات حق تعالي راه ندارد.
اگر بخواهيم در اين مورد مثالي بزنيم ميتوانيم در نظر بگيريم فردي را كه ته
چاهي باشد و در بالاي چاه ريسماني را عبور ميدهند، وقتي ريسمان در حال
حركت است كسي كه ته چاه است اين ريسمان را در سه حال ميبيند: قسمتي را
مقابل چاه ميبيند، يك قسمت را ميگويد از در چاه گذشته، و يك قسمتش را
ميگويد هنوز به در چاه نرسيده است، پس به طور كلي اين ريسمان گذرا براي كسي
كه در درون چاه است به سه قسم حال، گذشته و آينده تقسيم ميشود; اما براي
كسي كه بالاي چاه است و به همه ريسمان احاطه دارد ديگر گذشته و حال و آينده
معنا ندارد; ما كه در چاه طبيعت قرار داريم و خودمان جزء اين عالم هستيم ماده
برايمان گذشته و حال و آينده دارد، اما خداي تبارك و تعالي كه محيط است به عالم
ماده و همه عالم ماده مثل زمان و حركت و غيره مخلوق اوست، به همه آنها
احاطه دارد، لذا گذشته و حال و آينده و زمان و مكان براي خدا نيست .
"و لا اجل ممدود"
(و نه داراي اجل ممتدي است كه به پايان رسد.)
"وقت معدود" اشاره به ابتدا، و "اجل ممدود" اشاره به انتها و پايان است ; يعني
نمي توانيم بگوييم خدا مثلا تا دويست هزار سال ديگر هست، زيرا خداوند
انتها ندارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 99