responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 78
عبدالله بن زبير بدگويي مي‌كرد، فحش مي‌داد، بعد كه حضرت بر او مستولي شد آزادش كرد. بعد مي‌گويد با اين كه عايشه از اركان جنگ جمل بود، علي (ع) پس از پيروزي، او را محترمانه سوار شتر كرد و بيست نفر را هم موكل كرد و فرمود: عايشه را محترمانه ببريد به مدينه برسانيد; عايشه در وسط راه عصباني شد و شروع كرد به بدگويي نسبت به حضرت علي (ع) و گفت : علي زن و ناموس پيغمبر را ميان يك عده از مردها روانه كرده ; آنها هم وقتي كه رسيدند به مدينه عمامه هايشان را برداشتند و گفتند: ببينيد ما هم زن هستيم ! حضرت بيست نفر زن را با عمامه و اسلحه آماده كرده بود و همراه عايشه فرستاده بود تا او را به مدينه برسانند، اين هم رفتارش با عايشه .

اما رفتارش با اهل بصره، هنگامي كه حضرت بر اهل بصره پيروز شد فرمود: هر كس از هر كس هر چه گرفته است پس بدهد و به آنها كاري نداشته باشد، همه شان آزادند و اگر كسي فرار كرده دنبالش نرويد و مبادا كساني را كه مجروح شده اند بكشيد، آنها را رها كنيد; خلاصه حضرت از همه مردم بصره گذشت با اين كه اينها چقدر جنگ كرده و كشته بودند.

بعد ابن ابي الحديد مي‌گويد: در جنگ صفين وقتي كه حضرت با اصحابش آمد معاويه يك عده اي را مأمور كرده بود شريعه فرات را گرفته بودند (يعني مركز آب را) و گفته بود كه هيچ نگذاريد آب به اصحاب علي (ع) برسد; اصحاب حضرت علي (ع) هرچه اصرار كردند كه آب بايد براي همه حلال باشد، ارتش معاويه مي‌گفتند نه، بگذاريد علي و اصحابش از تشنگي بميرند چنانچه عثمان از تشنگي مرد. حضرت علي (ع) ناچار شدند جنگ كنند، و حمله كردند و شريعه فرات را از آنها گرفتند و آب در اختيار اصحاب حضرت علي (ع) قرار گرفت، اصحاب حضرت علي (ع) عرض كردند كه ما هم آب را به روي ارتش معاويه ببنديم، تلافي كنيم، حضرت فرمود: نه، ما بدي را به بدي تلافي نمي كنيم،
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 78
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست