نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 614
معتقدند حضرت امير(ع) حكايت مردم زمان خودشان را شرح ميدهند;[1] يعني
مردم كوفه و شام را، چون مردم كوفه زير نظر حضرت علي (ع) بودند و مردم شام
تحت لواي حكومت معاويه ; ولي ظاهرا حق با همانهايي است كه جمله را مربوط
به قبل گرفته اند، زيرا معناي جملات روانتر ميشود. به هرحال معناي عبارت
چنين ميشود: خدا پيغمبراكرم 6 را در حالي فرستاد كه مردم در فتنه هايي بودند
كه ريسمان دين قطع شده بود; يعني ديگر مسأله دين در بين آنها مطرح نبود.
از ابتدايي كه خداوند بشر را خلق كرده دين حق يعني توحيد دين مردم بوده، اما
در محيط عربستان دين حق (دين حنيف) كه وسيله ارتباط مخلوق با خالق است
رشته هايش قطع شده بود; و مسأله بت پرستي، جنگ و ستيز و شرك به خدا
مطرح بود. اين كه حضرت ميفرمايند: "ريسمان دين قطع شده بود" دين تشبيه
شده به ريسمان، چون دين وسيله ارتباط مردم با خداست، در قرآن هم كه
"حبل الله" گفته شده به همين اعتبار است . در اينجا در حقيقت ارتباط معنوي به
ارتباط حسي تشبيه شده، ريسمان وسيله ارتباط حسي است، اين را براي ارتباط
معنوي استعاره [2] آورده اند. "حبل الدين" در حقيقت اضافه "مشبه به" است به
"مشبه"، دين تشبيه به ريسمان شده چون ريسمان وسيله ارتباط است، آن وقت
"مشبه به" كه حبل است اضافه شده است به دين كه "مشبه" است .
"و تزعزعت سواري اليقين"
(و ستونهاي يقين متزلزل شده بود.)
"تزعزع" به معني متزلزل شدن است، و "سواري" جمع "سارية" به معناي
[1] منهاج البراعة، ج 2، ص 296; و شرح ابن ميثم، ج 1، ص 241
[2] "استعاره" نوعي از مجاز است كه كلمه اي را در يك معناي مجازي كه شباهت زيادي به معناي حقيقي دارد استعمال ميكنند. (براي آگاهي بيشتر از ويژگي هاي استعاره به كتابهايي كه در علم معاني و بيان نوشته شده رجوع شود.)
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 614