نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 609
4 - "و النور الساطع"
(و نوري كه منتشر و پخش شونده است .)
خداوند پيامبر را با نور منتشرشونده فرستاد; "ساطع" از "سطع" به معناي
"انتشر" است .
5 - "و الضياء اللامع"
(و روشنايي درخشان .)
دين توحيد چون مطابق عقل و منطق است، نور است و راه را به همه
نشان ميدهد; "لامع" به معناي درخشنده است .
6 - "و الامر الصادع"
(و دستور و فرمان ظاهر.)
"امر" دستور و فرمان است . "صادع" احتمالا به معناي ظاهر است، و ظاهرا از
ماده "صدع" به معناي شكافتن باشد، چون دين حق در حقيقت باطل را ميشكافد
و حقيقت را ظاهر و روشن نشان ميدهد. حق مثل يك دانه با ارزش است،
همان طور كه اطراف مغز دانه را پوسته گرفته است، اطراف حق را هم پوسته ها و
خرافات و اوهام گرفته است ; و پيامبراكرم 6 از طرف خدا آمد تا حق و حقيقت را
كه مغز است، از پوسته هاي ظاهري يعني اوهام و خرافات پاك كند. "صادع" يعني
شكافنده باطل است، كه باطل را بشكافد و حق را از وسطش ظاهر كند، شايد در آيه
قرآن هم به همين معنا باشد: (فاصدع بما تؤمر)[1] يعني به وسيله آنچه از طرف خدا
امر ميشوي باطل را بشكاف و حق را از وسطش درآور.
7 - "ازاحة للشبهات"
(براي اين كه شبهات مردم را زايل كند.)
"ازاحة" مصدر باب افعال است به معناي ازاله، يعني براي اين كه شبهات و