نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 327
بيايم همانا ميسوزم، و ملاي رومي ميگويد: "گفت رو رو من حريف تو نيم"[1].
در اينجا حضرت ميفرمايد: وقتي آدم به حد كمال رسيد خداوند از ملائكه
خواست اداي امانت كنند، حالا آن امانت چه بود؟
"و عهد وصيته اليهم ، في الاذعان بالسجود له ، و الخشوع لتكرمته"
(و به آن پيماني كه پذيرفته بودند كه اعتقاد به سجده بر آدم داشته باشند و خود را خاشع و
فرمانبردار بزرگي و كرامت آدم بدانند، وفا كنند.)
اين عبارت بيان همان عبارت قبلي است و اين را عطف تفسيري ميگويند.
و آن امانت اين بود كه وقتي من انسان را خلق كردم و روح در آن دميدم و انسان
كامل شد، شما بايد از او اطاعت كنيد و به او سجده كنيد; و "عهد وصيته" را
به حسب اصطلاح اضافه صفت به موصوف مينامند يعني "الوصية المعهودة".
"خشوع" و "خنوع" هر دو نقل شده و در معنا متقاربند; يعني خاشع شوند براي
اكرام كردن و بزرگ شناختن حضرت آدم، كه مورد تكريم خداست . "تكرمة" مصدر
باب تفعيل است .
سجده ملائكه به آدم و حقيقت آن
"فقال سبحانه : (اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس )"
(پس خداوند متعال فرمود براي آدم سجده كنيد، پس همه ملائكه سجده كردند مگر
شيطان .)
اين سجده كردن ملائكه به فرمان خداوند براي ايجاد روحيه انقياد و رام بودن در
ملائكه بوده است، زيرا عمده عبادت و به طور كلي روح عبادت همان رام بودن و
خضوع در مقابل حق تعالي است . خدا ميخواست وقتي دستور سجده كردن