responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 137
ذات هستند و تا ذات شئ تحول پيدا نكند در اعراضش تحول پيدا نمي شود.

به هرحال ماده همدوش حركت است، منتها در قديم مي‌گفتند حركت در اعراض وجود دارد و مرحوم صدرالمتألهين مي‌گويد حركت در جوهر ذات هم هست . بالاخره فلاسفه طبيعي كه از ماده بحث مي‌كنند و ماده را همدوش حركت مي‌دانند از راه حركت براي اثبات خدا وارد شده اند و خدا را محرك اول مي‌گفتند و عقيده داشتند كه هر يك از اين حركتها بالاخره محركي دارد و اين حركتها منتهي به محرك اول مي‌شود كه آن ديگر در ذاتش حركت نباشد و آن ذات باري تعالي است . معروف است كه به پيرزني گفتند: تو خدا را از كجا شناختي ؟ پيرزن چرخ ريسي مي‌كرد، يكدفعه چرخ خود را رها كرد و گفت : اين چرخ را تا من رها كردم از حركت ايستاد و اين چرخ بدون نيروي من حركت ندارد، آن وقت اين عالم باعظمت كه مي‌چرخد محرك نمي خواهد؟ و نظامي شاعر هم مي‌گويد:
از آن چرخي كه گرداند زن پير ____ قياس چرخ گردنده همي گير

و روايتي نيز به اين مضمون معروف است : "عليكم بدين العجائز"[1] بر شما باد به دين پيرزنها.

طريقه فلاسفه الهي در اثبات صانع (برهان امكان)

فلاسفه الهي كه از مجردات بحث كرده اند براي اثبات خدا نه از راه حدوث (كه متكلمين وارد شده اند) و نه از راه حركت وارد شده اند، بلكه از راه امكان وارد شده اند. گفته اند: ما هر ماهيتي را نسبت به وجود و هستي مي‌سنجيم يا واجب الوجود است يا ممكن الوجود يا ممتنع الوجود:

1- بعضي ماهيتها و مفاهيم هست كه محال است وجود پيدا كنند، مثل اجتماع نقيضين، يعني هست و نيست در زمان و شرايط واحد نسبت به شئ واحد;

[1] بحارالانوار، ج 66، ص 135، چاپ بيروت
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 137
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست