كدام ديده در اين ماجرا به خون ننشست؟
به سوگ مرجع دين چشم روزگار گريست
بيان علم و عمل بود و اعتبار كمال
كه علم و فضل ز فقدان اعتبار گريست
ز كهكشان معانى ستاره سوخته ريخت
چو چشم چرخ به پنهان و آشكار گريست
در اين مصيبت جانسوز و ماتم جانكاه
يگانه حجّت حق نيز بيقرار گريست
به هر كجا كه سرى بود خاك بر سر كرد
به هر كجا كه دلى بود سوگوار گريست
متون فلسفه و فقه واژهواژه گداخت
اصول و حكمت و تفسير زارزار گريست
مگر اقامه عزاى عزيز فاطمه (عليها السّلام) گشت
كه چشم عارف و عامى به هر ديدار گريست
فغان و حزن چنان بود گوئيا اسلام
به سوگ رهبر بيدار خود دوبار گريست