حَسرت «جرگه» معانى را
چون سگ از لفظ بوى بَر شنويد
بازِ معنى شكار حيرت را
بندى نقش بىفكر شنويد
زنگ خورد است ذوق آينهها
صفت صافى از كدر شنويد
شعر را عرش اشقيا بينيد
شرع را كرسى بَطَر شنويد
پردهپوشان بىصفت سَمرند
پَردهداران پَرده در شنويد
وحى و الهام روح قدسى را
عكس اوهام مختصر شنويد
وهم و الغاى نفس شيطان را
نقش افهام معتبر شنويد
باللّه از شعر و شرع منفعلم
واله ام زين خجل اگر شنويد