باغبان گلشن دين مرجع اهل يقين
رفت و شد در ماتمش ما را بهار جان خزان
داغ همچون لاله بر دلهاى امّت نقش بست
ديده مردان حق شد در عزايش خون افشان
گل گريبان چاك آمد زين مصيبت در چمن
با دو صد شور و نوا گرديد بلبل نوحهخوان
طائر جانش قفس در تنگناى تن شكست
تا بگيرد بر فراز شاخ طوبى آشيان
شد از اين دار فنا تا آن فقيه ارجمند
خاست بانگ آه و افغان از زمين بر آسمان
روى از ياران اگر بنهفت آن ماه تمام
نقش مهرش بين «صفا» بر لوح دلها جاودان
تا نداى ارجعى بشنيد از درگاه حق
سوى عليّين بشادى روح پاكش شد روان