اى جواهر از كلامت پر درر
اى فقاهت از وجودت پرگهر
آيههاى آسمانِ الوداع
روح ما گلپايگانى الوادع
آن شب معراج تو مرموز بود
ليلة الاسراى تو جانسوز بود
آه، ما را «آذر» غم مىرسيد
در «جمادى» سنگ ماتم مىرسيد
ما درون نالهها گم مىشديم
با ملائك راهى قم مىشديم
واى من! بر دوش ما خورشيد بود
جسم پاك مرجع تقليد بود
ديدم آندم عشق هم فرياد كرد
«الرحيلت» در جهان بيداد كرد
دست ما و دامنت، تنها مرو
جان ما و مادرت، بىما مرو