responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : چهل حدیث (ترجمه الأربعون للشهید الأوّل) نویسنده : شهید اول    جلد : 1  صفحه : 61

فرمود: تسليم و پارسايى.

گفت: كدام كس راستگوتر است؟

فرمود: آنكه در كارزارها راستگوترست.

آنگاه على 7 رو به پيرمرد كرد و فرمود: اى شيخ: به راستى كه خداوند متعال، خلقى را آفريده كه دنيا در نظرشان تنگ است، از آن و كالايش روگردانند؛ و مشتاق دار السّلامى هستند كه خدا آنها را بدان دعوت كرده است، و بر تنگى معاش و ناراحتى صبر كرده و مشتاق آنچه نزد خدا از كرامت است شده‌اند. و جان خود را به رضاى او دهند و سرانجامشان شهادت باشد.

[آنان‌]، خدا را ملاقات كردند در حالى كه از آنها خشنود بود و دانستند كه مرگ راه گذشته‌ها و باقيمانده‌هاست. و براى آخرت خود چيزى جز طلا و نقره پس انداز كردند. و بر خوارى [در دنيا] صبر نمودند، و توشه اضافى را پيش فرستادند، و در راه خدا دوست داشتند و در راه او دشمنى ورزيدند. [آرى‌]، آنان چراغهاى [هدايت‌] و اهل نعمتهاى آخرتند و السّلام.

آن شيخ گفت: من بهشت را با تو و يارانت مى‌نگرم! آن را بگذارم، كجا روم؟! اى امير المؤمنين! ساز و برگى به من ده تا با آن بر دشمنت بتازم.

على 7 به او ساز و برگ داد. در نبرد، پيش روى آن حضرت شمشير مى‌زد و پيش مى‌رفت: امير المؤمنين از دليرى او در شگفت مى‌شد! و چون نبرد سخت گرديد اسبش را پيش راند تا كشته شد.

يكى از ياران على 7، دنبال او رفت، ديد بر خاك فتاده، اسبش حاضر و شمشيرش در بازوست. آنها را برگرفت و پس از پايان جنگ نزد امير المؤمنين 7 آورد.

آن حضرت براى او طلب رحمت كرد [يا بر او نماز گزارد]. فرمود: به خدا اين مرد بحقّ خوشبخت بود اينك به برادر خود رحمت فرستيد [رحمك اللَّه بگوئيد].

نام کتاب : چهل حدیث (ترجمه الأربعون للشهید الأوّل) نویسنده : شهید اول    جلد : 1  صفحه : 61
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست