نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 98
دارد، او را عطوفتى با خردسالان و مهربانىاى با سالخوردگان
است، به، چه مكرّم و گرامى است اگر راعى رعيت او باشد و امام امّت گردد، حجت مر
خداى را بدو واجب، و موعظت بدو رسا گردد.
از نور حقّ مگر يزيد و
در بيابان باطل متحيّر و سرگردان نمانيد، و اين صخر بن قيس[1] بود كه لكّه ننگ شركت نكردن در جمل را
بر شما وارد كرد، و امروز شما آن را با قيام و نصرت فرزند رسول اللَّه 6 بشوييد، به خدا هيچ كس در يارى او تقصير نكند مگر آن كه خدا ذلّت در
فرزند و قلت در عشيره را بهرهاش كند.
و اينك منم كه لباس جنگ
بر تن كرده و زره در بر نمودهام، آن كس كه كشته نشود خواهد مرد و آن كس كه بگريزد
و از ديد مرگ پنهان نماند، خدايتان رحمت كند نيكو پاسخم دهيد. بنو حنظله گفتند: اى
ابا خالد ما همواره تيرهاى كمانت و فارسان عشيره توايم اگر ما را از كمان بجهانى
به هدف مىزنى، و اگر با ما به پيكار درآيى فاتح و پيروزى، و اگر در دريا فرو روى
ما نيز با توايم، و اگر با سختيها دست و پنجه نرم كنى ما در كنار تو باشيم تو را
با شمشيرهاى خود يارى و با جانهاى خود حفظ نماييم، براى هر چه خواهى قيام نما.
بنو سعد بن زيد به سخن
پرداخته گفتند: اى ابا خالد! نارواترين كارها نزد ما مخالفت با تو و خروج از فرمان
و رأى توست، و اگر صخر بن قيس ما را فرمان به ترك جنگ داده كار ما را ستود و عزّت
و سر فرازى ما همچنان برقرار است، اجازت فرماى تا با يك ديگر مشورت كرده نتيجه
مشورت را به عرض برسانيم.
سپس بنو عامر بن تميم
آغاز سخن كرده، گفتند: اى ابا خالد، ما فرزندان پدرت (فاميلت) و هم پيمانان تو
هستيم، اگر به خشم آيى ما رضايت و سكوت را نپسنديم و
[1]- او به سبب كجى و شلى پايش به احنف معروف بود.
در نام او اختلاف است، برخى او را صخر ناميدهاند و برخى ضحاك. در بصره زاده شد و
زمان پيامبر را درك كرد اگر چه ايشان را نديد. از جنگ جمل كناره گرفت و در كوفه
بمرد.
الطبقات: 7/ 66، جمهرة الانساب:
206، تاريخ الاسلام 3/ 129، الاعلام: 1/ 276 و 277.
نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 98