responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 82

به پيامبر 6 گفتم، فرمود: رؤياى صادقه است و خواب خوبى است، بزودى فاطمه پسر بزايد و به تو خواهم داد تا دايه‌اش باشى.

ام الفضل گويد: قصّه آنچنان شد كه پيامبر فرموده بود.

روزى حسين 7 را نزد پيامبر 6 بردم و در آغوشش گذاردم، در دامن او بول كرد، او را نشگون گرفتم او گريست، پيامبر فرمود: اى ام الفضل آرام باش، جامه‌ام را آب پاك مى‌كند، و تو بچه‌ام را به درد آوردى.

او را در دامن پيامبر 6 رها كردم، و برخاستم تا برايش آب آوردم، چون بازگشتم ديدم كه او صلوات اللَّه عليه و آله مى‌گريد.

گفتم: يا رسول اللَّه گريه‌ات براى چيست؟ فرمود: جبرئيل 7 نزدم آمد و خبرم داد كه امّت من اين پسرم را خواهند كشت، خدا آنان را در قيامت به شفاعتم نرساند.

راويان حديث مى‌گويند: چون يك سال از تولّد حسين 7 گذشت دوازده فرشته بر پيامبر 6 فرود آمدند كه يكى به شكل شير و دومى گاو نر، سومى به صورت اژدها، چهارمى به صورت آدميزاده و هشت نفر به صور مختلفه بوده، با چهره‌هاى بر افروخته و چشمهاى گريان، با پرهاى گسترده، و مى‌گفتند: اى محمّد! زودا بر سر فرزندت حسين بن فاطمه 8 آن آيد كه بر سر هابيل از قابيل آمد و زودا كه اجرى چون اجر هابيل يافته و بر قاتلش كيفر قابيل خواهد بود. در آسمانها فرشته‌اى نماند مگر آن كه بر پيامبر 6 نزول كرد و بعد از درود، او را در امر حسين 7 تعزيت گفت، و از پاداش او سخن رانده تربت پاكش را بر وى عرضه نمود. پيامبر 6 مى‌فرمود:

خداوندا خوار دار هر آن كو كه حسين را خوار دارد و بكش قاتلش را و كامروايش مدار.

چون حسين 7 دو ساله شد، پيامبر 6 به سفر رفت و در بين راه بايستاد و استرجاع بگفت و چشمان مباركش غرق در اشك شد. از علّت آن پرسيدند، فرمود:

نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 82
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست