نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 198
[ورود اهل بيت : به مدينه]
بشير بن جذلم[1] گويد:
نزديكى مدينه علىّ بن الحسين 8 فرود آمد و زنان را فرود آورد و
خيمهها را بر پا داشت، و فرمود: «اى بشر (بشير) پدرت كه خدايش رحمت كناد شاعر
بود، آيا تو را نيز توان سرودن شعر هست؟» گفتم: آرى يا ابن رسول اللَّه، من شاعرم.
فرمود: «وارد مدينه شود
و شهادت ابا عبد اللَّه 7 را اعلان نما».
بشر مىگويد: بر اسبم بر
نشسته آن را برجهانده تا داخل مدينه شدم، چون به مسجد پيامبر رسيدم، صدايم را به
گريه بلند كرده چنين سرودم:
يا أهل يثرب لا مقام لكم بها
قتل الحسين فادمعى مدرار
اى اهل مدينه ديگر مدينه
جاى اقامت شما نيست، حسين كشته شد كه من همواره مىگريم
الجسم منه بكربلاء مضرّج
و الرّأس منه على القناة يدار
جسم مطهرش در كربلا خون
آلوده، و سر انورش بر روى نيزهها گردانده شد سپس گفتم: اين على بن الحسين 8 است كه با عمّهها و خواهران به ساحت شما در مدينه نزديك شده است و من پيك
اويم كه جاى آنان را به شما بگويم و نشانتان دهم.
راوى گويد: در مدينه
مخدّره و محجّبهاى نماند جز آن كه از پرده بدر آمده، با سر برهنه چهرهها را
مىخراشيدند و بر گونهها تپانچه مىنواختند، و ناله را به وا ويلا بلند مىكردند.
هرگز چون آن روز مرد و زن گريان، و چونان روزى تلختر بر مسلمانان بعد از وفات رسول
اللَّه 6 نديدم.
دختركى را ديدم كه بر
حسين 7 نوحه مىكرد و مىسرود:
نعى سيّدى ناع نعاه فأوجعا
فامرضنى ناع نعاه فافجعا
[1]- بشر بن خديم و بشير بن جذلم نيز گفتهاند،
ولى من شرح حال يا ضبط نام او را نيافتم و آنها كه نام از او بردهاند به كتاب
ملهوف تكيه داشتهاند.
نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 198