responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 95

منزلگاهى توقّف كند، ما از او كناره مى‌گرفتيم و در منزلگاه ديگر فرود مى‌آمديم، [از اين رو كه هنوز زهير خود را آماده نكرده بود كه به حسين 7 بپيوندد] در يكى از منزلگاهها كه كاروان حسين 7 فرود آمد، ما نيز ناگزير شديم در همان جا فرود آييم، تا اينكه غذا آوردند و مشغول خوردن غذا شديم، ناگاه فرستاده امام حسين 7 نزد ما آمد و به ما سلام كرد، آنگاه خطاب به زهير بن قين چنين گفت:

«اى زهير بن قين! ابا عبد اللّه 7 مرا به سوى تو فرستاده، تا به تو پيام دهم كه نزدش بيايى.» همه ما لقمه غذايى كه در دست داشتيم به زمين انداختيم، و همچون كسانى كه پرنده‌اى بر سرشان است، بى‌حركت و مبهوت مانديم.

ناگاه همسر زهير ديلم دختر عمرو به زهير گفت: «سبحان اللَّه! آيا پسر رسول خدا 6 براى تو پيام مى‌فرستد، و تو را فرا مى‌خواند، تو نزدش نمى‌روى؟ چه مى‌شود كه به حضورش بروى و سخنش را بشنوى.» زهير (تحت تأثير كلام همسرش قرار گرفت) برخاست و به حضور امام حسين 7 رفت، چندان نگذشت كه شادمان و با چهره برافروخته بازگشت، و دستور داد خيمه‌اش را كندند و اثاثيه‌اش را برداشتند، و كنار كاروان حسين 7 بردند، آنگاه زهير به همسرش ديلم گفت:

«انت طالق ...، تو را طلاق دادم. چرا كه من دوست ندارم از ناحيه من جز خير، آسيبى به تو برسد، من تصميم گرفته‌ام كه به حسين 7 بپيوندم تا جانم را فدايش كنم، و سپر بلاى او گردم.» آنگاه زهير اموال همسرش را به او داد، و او آن را در اختيار

نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 95
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست