responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 160

آتش شعله‌ور مى‌شد، به محضر آن حضرت نزديك شدم و دو زانو در پيش روى آن حضرت نشستم و عرض كردم: «السّلام عليك يا رسول اللَّه، سلام بر تو اى رسول خدا!» جواب سلام مرا نداد، و درنگ طولانى كرد، سپس سرش را بلند نموده و فرمود: «اى دشمن خدا! حرمت مرا هتك كردى، و عترت مرا كشتى، و حقّم را رعايت نكردى، و آنچه خواستى انجام دادى.» عرض كردم: «اى رسول خدا! سوگند به خدا نه شمشير زدم و نه نيزه افكندم، و نه تير انداختم» فرمود:

«صدقت و لكن كثّرت السّواد،

راست مى‌گويى ولى موجب افزودن سياهى لشكر دشمنان شدى.» نزديك من بيا، نزديك شدم ناگاه طشتى پر از خون ديدم، به من فرمود: «اين خون پسرم حسين 7 است.» آنگاه از همان خون اندكى بر چشم من كشيد، بيدار شدم، ديدم نابينا شده‌ام و تا حال همچنان كور هستم.

ورود فاطمه 3 به عرصه قيامت و گريه جانسوز او

از رسول خدا 6 نقل شده فرمود: «هنگامى كه روز قيامت بر پا شود، سراپرده‌اى از نور براى دخترم فاطمه 3 بر پا سازند، و فرزندم حسين 7 در حالى كه سر بريده خود را به دست گرفته باشد به سوى آن سراپرده حركت كند، وقتى كه چشم فاطمه 3 به فرزندش افتد، شيون و ناله‌اى از دل بركشد كه هيچ فرشته از مقرّبان، و هيچ پيغمبرى از فرستادگان خدا، و هيچ مؤمنى در عرصه محشر باقى نماند جز اينكه بر حال او بگريد، آنگاه خداوند مثالى به صورت مردى خوش اندام بدون سر، مجسّم سازد كه با قاتلين آن حضرت به‌

نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 160
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست