آرزوى مرگ در شهادت عمّار ياسر در جنگ صفّين 1419- آى مرگى كه مرا رها نمىكنى، مرا آسوده گردان، زيرا تمام دوستانم را نابود كردى.
1420- مىبينم دوستانم را هدفگيرى كردهاى، گويا از طريق راهنما، آهنگ آنان مىكنى.
تا چند توان مرگ عزيزان ديدن
پس روى حسودان گران جان ديدن
اى مرگ بيا كه آرزومند توام
تا بازرهم ز شكل ايشان ديدن
داستان كشتار لشكر شام 1421- در دمشق و مردم آن جوانانى را كشتيم و زنان جوانى را عزادار ساختيم كه نمىتوانستند خونخواهى كنند.
1422- زنان زيبائى كه نياز به آرايش نداشتند در دمشق ماندند، زيرا نيزه شوهران آنان را صيد كرده بود و لحظاتى بعد از جنگ صفّين بيوههاى گريان شدند.
1423- ما مردمى هستيم كه وقتى با نيزه حمله كرديم نيزههاى ما فقط جنگجويان را صيد مىكند.
1424- براى شوهرانى گريه مىكنند كه به جنگ رفتند و تا روز قيامت از جنگ بازنخواهندگشت.
مائيم كه خصم را به صد پاره كنيم
وز شهر بدن روانش آواره كنيم
چون غالب او به خاك يكسان سازيم
فرزند و زنش يتيم و بيچاره كنيم