1302- او با چشم مرا مىشناسد من هم او را با اسم و رسم و كارهائى كه انجام داده مىشناسم.
1303- تو در صراط بر سر راه من مىايستى، نترس، نه از لغزشهاى خود و نه از اشتباههاى خويشتن.
هركس كه به جان محبّ حيدر باشد
وز مهر على 7 دلش منور باشد
روزى كه از اين سراى ويران برود
در باغ بهشت أهل كوثر باشد
1304- در قيامت به هنگامى كه در پيشگاه عدل الهى براى محاكمه نگاه داشته مىشوى، به آتش مىگويم: او را رها كنيد و به اين مرد نزديك مشويد.
1305- كارى به كارش نداشته باشيد، زيرا با وصى محمّد 6 (على 7) ارتباط دارد.[1]
1306- از آب سردى كه فكر مىكنى در شيرينى همانند عسل است به تو مىنوشانم.
1307- حرف على 7 براى حارث عجيب است. در وجود على 7 مطالب عجيب فراوانى نهفته است.
فردا كه شود بهشت و دوزخ تقسيم
وز حكم خدا شوند مردم به دو نيم
ياران على 7 شراب كوثر نوشند
وانگاه وطن كنند در باغ نعيم
[1]- در بعضى از نسخهها اين شعر اضافه است:
\sُ هذا لنا شيعة و شيعتنا\z اعطانى اللّه فيهم الا ملا\z\E حارث شيعه ما است و خدا نسبت به شيعيان ما آرزوها را از طريق من عملى ساخته است.