گفتگو با فاطمه 3 موقع حركت براى جنگ 414- اى فاطمه 3 ذو الفقار را براى من بياور، كه شمشير در روز جنگ برادر من است.
415- شمشير تيزم را بياور كه من در ميان مردمى كه بسوى ميدان جنگ در حركت هستند مىخواهم حركت كنم و به شترهاى مست حمله.
416- امروز لشكريانى كه همانند امواج دريا متلاطم هستند نيكخواهى را كه به مردم اعلام خطر مىكند مورد تهديد قرار دادهاند.
417- خيلى سريع آمدهاند و بفكر قتل من هستند، پدرت هم پيشكش آسمان گرديده و بمعراج رفته است.
418- اينان بفكر ويران كردن خانهها و قتل مردماند و همه مردم كه به تنگ آمده بمن پناه آوردهاند.
اى نور دو چشم من بياور شمشير
تا جنگ كنم به دشمنان همچون شير
هركس كه به قصد خون من گشت دلير
گويا ز حيوة خويشتن باشد سير
419- تا زنده باشم با حمله به دشمن، خدا را خوشنود گردانم تا به آرزوى خود برسم.
420- آرزوى من اينست كه إسلام پيروز گردد و يا مرگ فرارسد و رگهاى گردنم قطع گرديده شهيد شوم.
خواهم كه ز فيض حقّ سعادت يابم
آئين بزرگى و سيادت يابم
شمشير زنم كه شرع دين فاش شود
تا من بمراد خود شهادت يابم