responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 95

فراخواند. اهل مدينه جمع شدند و از آن خرما خوردند و سير شدند. همان طور خرما از اطراف پارچه مى‌ريخت‌[1].

(1) 152- هنگامى كه در حديبيه، مشركين جلو پيامبر را گرفتند و مانع ورود حضرت به مكّه شدند، مردم از كمبود آب شكايت كردند. حضرت يك سطل آب خواست. بعد در آن وضو گرفت و مضمضه كرد و در سطل ريخت و از تركش خود تيرى درآورد و دستور داد آب را در چاه ريختند و تير را به چاه پرتاب كرد. در اين موقع آب فوران كرد و به لبه چاه رسيد و مردم از آن برداشتند و مصرف نمودند. در اين هنگام اوس بن خولى به عبد اللَّه بن ابى سلول گفت: آيا وقتش نرسيده كه چشمهايت را باز كنى و ببينى‌[2].

(2) 153- مسلمانان در حديبيه بيشتر از ده روز ماندند. و ره توشه آنها تمام شد.

دچار گرسنگى گرديدند. از اين جهت به پيامبر شكايت كردند. رسول خدا- 6- سفره‌اى را پهن كرد و فرمود: «اگر از غذا چيزى مانده بياوريد». همه را جمع كردند، يك مشت خرما شد. حضرت برخاست و دعا كرد تا خدا به آن بركت دهد. بعد از آن، دستور داد تمام ظروف خود را آوردند و پر كردند تا اينكه چيزى خالى نماند[3].

(3) 154- در جنگ تبوك مسلمانان به بى‌آبى مبتلا شدند، و نزديك بود كه مردم و چارپايانشان تلف شوند. پيامبر اكرم- 6- در آب كمى كه مانده بود، دعا كرد و داخل مشك ريخت و انگشتان را در آن گذاشت. در اين هنگام آب از زير انگشتان آن حضرت جوشيد تا تمام سى هزار لشكر، بعلاوه چهارپايان آشاميدند و سيراب شدند[4].


[1] بحار: 20/ 247، حديث 16.

[2] بحار: 20/ 357، حديث 6.

[3] بحار: 20/ 357، حديث 7.

[4] بحار: 21/ 232، حديث 7.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 95
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست