responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 70

حضرت فرمود: «حج بجا بياور و زكات بده و وقتى جنب شدى، غسل جنابت كن».

عرب گفت: قبول كردم.

سپس شتر عرب گم شد. پيامبر از او سؤال كرد و مردم به جستجويش پرداختند او را در جايى ديدند كه پاهاى شتر در حفره‌اى افتاده و گردن عرب و شتر شكسته و هر دو مرده‌اند.

حضرت دستور داد خيمه‌اى زدند و غسلش دادند و بعد حضرت داخل خيمه شد و كفنش كرد. ناگهان صدايى از چادر شنيدند. و پيامبر بيرون آمد در حالى كه از جبينش عرق مى‌ريخت، فرمود: اين شخص در حالى كه گرسنه بود مرد. و او كسى بود كه ايمان آورد و ايمانش به گناه آلوده نشد. حوريان بهشت با ميوه‌هاى بهشتى به استقبال او آمدند و هر يك از آنها مى‌گفتند: مرا همسر او گردان‌[1].

رسيدگى پيامبر 6 به فقرا

(1) 113- رسول خدا- 6- هر شب، سه بار به مسجد مى‌رفت. و شبى آخر وقت به مسجد رفت، كنار منبر او فقرا خوابيده بودند. حضرت كنيزى را كه به زنانش خدمت مى‌كرد، طلبيد و فرمود: «هر چه غذا هست بياور» كنيز رفت ديگى آورد كه ته آن كمى غذا مانده بود.

بعد حضرت ده نفر از فقرا را بيدار كرد و فرمود بگوييد: بسم اللَّه و بخوريد. بعد از ده نفر همين طور ده نفر- ده نفر، همه خوردند و سير شدند. باز هم مقدارى غذا در ديگ ماند. به كنيز دستور داد آن را پيش زنها ببرد[2].

(2) 114- مردى به حضور رسول اكرم آمد و گفت: يا رسول اللَّه! دو روز است كه غذايى نخورده‌ام.

حضرت فرمود: «برو به بازار!» روز بعد باز هم پيش پيامبر آمد و گفت: به بازار


[1] بحار: 22/ 75، حديث 27.

[2] بحار: 18/ 30، حديث 16.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 70
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست