responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 656

تمجيد پيامبر 6 از خالد بن سنان عبسى‌

(1) امام صادق- 7- فرمود: رسول خدا- 6- نشسته بود كه زنى آمد تا اينكه كنار آن حضرت رسيد، پيامبر اكرم به او فرمود: آفرين به دختر پيامبرى كه قومش او را ضايع كردند، او برادرم «خالد بن سنان عبسى» بود.

سپس فرمود: «خالد» قومش را دعوت كرد ولى آنان دعوت او را نپذيرفتند و هر روز آتشى از جايى خارج مى‌شد و هر چه اطرافش از حيوانات و گياهان و مزارع بود مى‌سوزانيد. «خالد» به قومش گفت: اگر اين آتش را از شما برگردانم به من ايمان مى‌آوريد و دعوتم را اجابت مى‌كنيد و تصديقم مى‌نماييد؟

گفتند: آرى. پس هنگام خروج آتش با دستش جلو آن را گرفت تا اينكه آن را داخل غارى نمود و خودش هم داخل شد، مدتى در آنجا ماند و مردم نگاه مى‌كردند و گفتند: حتما آتش او را سوزاند، ولى او از غار بيرون آمد و گفت: آيا اكنون دعوتم را اجابت مى‌كنيد و به من ايمان مى‌آوريد؟

گفتند: آتشى بود خارج شد و در وقت خويش داخل شد. پس باز دعوت او را نپذيرفتند.

پس به آنان گفت: من در روز فلان خواهم مرد، وقتى كه مردم مرا دفن كنيد و سه روز مرا به حال خود رها كنيد، سپس قبرم را نبش كنيد و از من بپرسيد كه از هر چه تا روز قيامت واقع مى‌شود خبر مى‌دهم.

وقتى كه آن وقت فرا رسيد، خالد وفات كرد و يكى از آنان گفت: در حال زنده بودن، او را تصديق نكرديم، در حال مرگ تصديقش كنيم! پس رهايش كردند[1].

او پيامبرى بود ميان رسول خدا- 6- و عيسى- 7- و جز او پيامبرى در ميان آن دو نبود. و قبلا روايات زيادى ذكر كرديم كه رسول خدا- 6- به على- 7- فرمود: وقتى كه از دنيا رفتم مرا غسل بده‌


[1] اصول كافى: 8/ 342 حديث 540.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 656
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست