responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 454

حضرت پرسيد: چه كسى همراه تو مى‌باشد؟

گفتم: مردى نيك و فاضل، «ابو موسى تيرساز» است.

(1) حضرت فرمود: به او نيكى كن؛ چون او بر گردن تو حقوق زيادى دارد. اولش اين است كه تو و او بر دين خدا هستيد و [دوّم‌] حق همراهى است.

گفتم: اگر بتوانم نمى‌گذارم بر روى زمين راه برود (يعنى او را به دوشم مى‌گيرم يا بر مركوب خود سوار مى‌كنم).

امام باز فرمود: به او نيكى كن.

گفتم: به كمتر از اين هم او از تو راضى است.

مى‌گويد: رفتيم ميان راه در منزلى به نام «ونقر» فرود آمديم. به غلامان دستور دادم كه به شتران علف بدهند و غذا درست كنند. آنها هم آنچه گفتم انجام دادند.

ابو موسى را ديدم كه كوزه‌اى در دست، براى وضو گرفتن مى‌رود. او را نظاره كردم تا اينكه به درّه‌اى رفت. غذا حاضر شد. غلامان به من گفتند: غذا حاضر شده آيا مى‌خوريد؟ به آنها گفتم: ابو موسى را بجوييد او بدين سو براى وضو رفت.

غلامان رفتند و جستجويش كردند ولى او را نيافتند.

باز گفتم: دوباره در پى او بگرديد، با خدا پيمان مى‌بندم كه اگر او را پيدا نكنم تا سه روز از اين جايى كه هستم برنخيزم. او را بجوييد تا اينكه نزد خدا عذرى داشته باشم. همچنين تعدادى از عربهاى باديه‌نشين را اجير كردم تا اينكه در پى او بگردند و براى هر كس كه او را بيابد، ده هزار درهم- كه ديه او بود- جايزه قرار دادم.

عربها سه روز در پى او گشتند. روز چهارم آمدند در حالى كه از يافتن او مأيوس شده بودند؛ به من گفتند: اى عبد اللَّه! كانه رفيق تو را اجنّه برده‌اند در اين مناطق، جن زياد است و افراد زيادى در آن گم شده‌اند. صلاح در اين است كه از اينجا كوچ نمايى.

وقتى كه اين سخن را از آنها شنيدم، كوچ كردم و رفتم تا اينكه به كوفه رسيدم و خبرش را به خانواده‌اش دادم. و سال آينده به مدينه آمدم و خدمت امام صادق‌

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 454
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست