نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 234
آن مرد گفت: اى ملك الموت! جواب داد: لبّيك اى امام! فرمود:
آيا تو مأمور به اطاعت از ما نيستى؟
گفت: چرا هستم.
فرمود: به تو دستور
مىدهم تا بيست سال ديگر، مرگ او را به تأخير اندازى.
گفت: بر روى چشم، اطاعت
مىكنم.
بعد هر دو از پيش من
خارج شدند و رفتند. و من نيز همان لحظه حالم خوب شد[1].
ميوه دادن درخت
خشكيده
(1) 3- على بن ابى حمزه
مىگويد: با امام صادق- 7- به حجّ مىرفتيم كه زير درخت خرماى خشكيدهاى
فرود آمديم. حضرت زير لب دعايى را زمزمه كرد كه من نفهميدم. سپس فرمود: اى درخت!
از طعامى كه خداوند در تو قرار داده است به ما بخوران.
راوى مىگويد: ناگهان
متوجّه شدم كه شاخههاى درخت، به سوى امام متمايل شدند، در حالى كه خرماى تازه
داشتند. حضرت بسم اللَّه گفت و شروع بخوردن كرد. و ما هم به دستور ايشان خورديم كه
بهترين خرما بود.
عربى باديهنشين، چون
اين منظره را مشاهده كرد، تعجّب نمود و گفت: تا به امروز، سحرى به اين بزرگى نديده
بودم! حضرت فرمود: ما وارثان پيغمبرانيم و در بين ما ساحر و كاهنى پيدا نمىشود.
هر وقت از خدا بخواهيم
اجابت مىكند.
عرب نپذيرفت و باور
نكرد! حضرت فرمود: مىخواهى از خدا بخواهم تا تو را به صورت سگى در آورده و نزد