responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 183

رشيد در بالاى دار گفت: بياييد، علوم گذشته و آينده را به شما بگويم.

همين طور از مناقب على- 7- مى‌گفت. به يكى مى‌گفت: فلان وقت خواهد مرد و ديگرى در فلان زمان و همان گونه كه خبر داده بود در آينده اتّفاق افتاد.

تا اينكه خبر به ابن زياد رسيد، دستور داد زبانش را قطع كنند و مأموران، حجّامى را آوردند و زبانش را قطع نمودند[1].

(1) 50- ميثم تمّار مى‌گويد: روزى، على- 7- به من گفت: «وقتى زنازاده بنى اميّه به تو بگويد از من برائت بجويى چكار مى‌كنى؟».

گفتم: «تبرّى نمى‌جويم».

فرمود: «پس در آن هنگام تو را مى‌كشد و به دار مى‌آويزد ...».

گفتم: «مقاومت مى‌كنم و اين در راه خدا كم است».

حضرت فرمود: «پس با من در بهشت خواهى بود».

«ميثم» به يكى از نزديكانش مى‌گفت: مثل اينكه مى‌بينم ابن زياد مرا از تو مى‌خواهد و تو مى‌گويى او در مكّه است. او مى‌گويد: هر جا باشد بايد بياورى، و تو به قادسيّه مى‌روى و آنجا مى‌مانى تا اينكه من به تو مى‌رسم و مرا پيش ابن زياد مى‌آورى و او به من مى‌گويد: از ابو تراب تبرى بجوى. ولى من قبول نمى‌كنم. و او مرا در دروازه عمرو بن حريث به دار مى‌كشد. وقتى كه روز چهارشنبه مى‌شود، خون از گلويم سرازير مى‌شود. و همين طور هم شد.

و هنگامى كه ميثم به دار آويخته مى‌شد، به مردم گفت: «از من بپرسيد تا از فتنه‌هاى بنى اميّه شما را آگاه كنم». و چون اندكى با آنها سخن گفت. ابن زياد دستور داد به او لجام بزنند. و ميثم اولين شخصى بود كه در بالاى دار به او لجام زدند[2].


[1] امالى: 1/ 167.

[2] الغارات: 2/ 797.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 183
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست