نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 14
باشند و او شخص با هوشى بود. قضيه را فهميد از پيامبر امان
نامه گرفت[1].
حمايت پيامبر 6 از
مظلومين
(1) 2- روزى ابو جهل از
شخص غريبى، شترى خريد امّا قيمتش را نداد. اين شخص به مسجد الحرام آمد و مظلوميت
خويش را بازگو كرد. مردم براى تمسخر، پيامبر اكرم- 6- را به
او نشان دادند. او نيز پيش آن حضرت آمد و داد خود را خواست. پيامبر با او رفت و در
خانه ابو جهل را كوبيد. ابو جهل در را باز كرد در حالى كه رنگش پريده بود! گفت:
«چه اتفاقى افتاده اى ابا القاسم»! حضرت فرمود: «حق اين شخص را بده».
ابو جهل بدون درنگ حق آن
مرد را داد. بعد مردم به او خرده گرفتند كه چگونه به اين زودى تسليم شدى. گفت:
«چيزى را ديدم كه شما نديديد. شترى را ديدم دهان باز كرده بود و مىخواست مرا
ببلعد!».
فهميدند كه او راست
مىگويد، چون نسبت به آن حضرت، بغض داشت[2].
پيامبر 6 و ابو جهل
(2) 3- روزى ابو جهل به
دنبال پيامبر- 6- مىگشت تا آن حضرت را اذيّت كند. پيامبر را
در حال سجده ديد. سنگى را برداشت تا بر سر او بكوبد.
سنگ به دستش چسبيد! و
تنها راه نجات را در يارى خواستن از پيامبر- 6- ديد. و حضرت
دعا كرد و سنگ از دستش جدا شد و افتاد[3].
معراج پيامبر 6
(3) 4- پيامبر- 6- با بيان اخبار شب اسراء مردم را به حيرت انداخت.