نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 320
خود، دستور جنگ با اهل «بغى» و نيز مارقين را داده؟
ابن قيس- كه از پاسخ
امام 7 خشمگين بود- گفت: چرا وقتى مردم با فلانى و فلانى بيعت كردند،
شمشير نكشيدى؟ امام 7 همان پاسخ را دادند.
دوباره اشعث پرسيد: چرا قيام
نكردى تا حقّت را بستانى؟ و حال آنكه در خطبهاى گفتى: من به خود مردم، از آنان
سزاوارترم؟ و از زمان درگذشت پيامبر 6 همچنان ساكت
بودى؟ چه چيزى تو را از جنگ بازداشت؟
درد دلهاى امام 7
امام 7
فرمود: بشنو اى پسر قيس، ترس و ناخشنودى پروردگار مرا از اين امر بازداشت و آنچه
نزد اوست، برايم از دنيا و آنچه در آن است، بهتر مىباشد اما دستور پيامبر 6 مرا از آن بازداشته، زيرا رويدادهاى پس از خود را برايم
بيان كرد، و آنچه در زندگى (پس از پيامبر 6) ديدم، و
آنچه از پيامبر 6 شنيدم، همانند بود، بلكه اعتقادم به
قول پيامبر 6 از ديدنم، بيشتر بود، و لذا به من
فرمود: هر گاه يارانى نداشتى، تا قيام كنى، صبر را پيشه خود ساز و جانت را نگاه
دار، تا براى اقامه كتاب خدا و سنّت، يارانى بيابى.
پيامبر خدا 6 به من فرمود: پس از من با كسى ديگر بيعت مىكنند، و در حالى كه
تو براى من به منزله هارون برادر موسى هستى،[1]
امّت نيز بسان پيروان موسى، عمل مىكنند، كه در اطراف گوساله اجتماع كردند، و موسى
به او گفته بود: اگر ديدى مردم گمراه شدند، و تو هم يارانى داشتى، با آنان جهاد
كن، و اگر نداشتى دست نگاهدار و خودت را حفظ كن و ميانشان تفرقه ايجاد مكن، پس من
(على 7) ترسيدم اگر اقدام كنم، پيامبر 6
مرا بازخواست،