ديگر نيز بالتبع بپردازد و لذا پيوسته از
اين ضميمه در هراس بوده، خواهان فراغت بال، براى پرداختن به مطلوب و مقصود حقيقى
خويش خواهد بود. البته اين وحشت و هراس در دل او پنهان است و بر جوارح وى ظاهر
نمىگردد، همانگونه كه امير مؤمنان 7 در توصيف مؤمن فرمود:
اندوه وى در دلش و شادى او در چهرهاش است.
[فعاليتهاى اجتماعى زمانى موجب تقرب مىگردد كه انس با خدا در دل
جاى گرفته باشد]
گاهى به مقتضاى حال [پرده از آن حزن و اندوه درونى برمىگيرد و] از
آن خبر مىدهد، همانگونه كه در كلام امام محمد باقر 7 خطاب به جابر،
گذشت. اين است معناى در هراس بودن مؤمن از باوفاترين دوستانش. تا وقتى اين حالت را
به طور كامل به دست نياورده باشى و بگونهاى نشده باشى كه اشتغال به خداوند و هراس
از ديگران، حتى باوفاترين برادرانت، بر تو غالب باشد، نخواهى توانست معاشرت با
مردم [و فعاليتهاى اجتماعى خود را] وسيلهاى براى نزديكى به خداوند قرار دهى زيرا
اميال طبيعى و التذاذ نفس از انس با همنوع غلبه دارد، و لذا بنده نفس خواهى شد، و
خشنودى و ناخشنوديت براى نفس خواهد بود، و از شرافت بندگى خداوند كه براى آن تو را
آفريد خارج مىگردى. خداوند فرمود: وَ ما خَلَقْتُ
الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ.[1]
[1] - ذاريات/ 56: جن و انس را نيافريديم مگر براى آنكه
مرا پرستش كنند.