responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى    جلد : 1  صفحه : 293

در موضعى تنگ و تاريك حبس نمود و فرمود تا او را گليمى درشت پوشانيدند و راتبه روز، هر روز دو قرص جو و يك كف نمك درشت ناسوده و يك شربت آب تعيين كردند و از اين زياده رخصت نفرمود و موكّلان را فرمود كه هرچه كند و گويد به حضرت باز گويند. بوزرجمهر چند ماه در آن حال بماند و كلمه‌اى نگفت و اضطراب ننمود و از هيچ كس استعانتى نطلبيد.

پس، نوشيروان جماعتى از دوستان او را اجازت داد كه نزد او روند و با او افتتاح سخنى كنند تا از وى چه شنوند. [72 ب‌] پس، طايفه‌اى از خواصّ برفتند و گفتند: «تو را در شدّتى مى‌بينيم و مدّتى است كه به اين بليّه گرفتار شده و به ناكام جام مذلّت تجرع مى‌نمايى و با اين همه صحّت ذات تو كامل است و بشره‌[1] تو برقرار و اثر ضعف و شكستگى در تو پيدا نشده است. سبب اين چيست؟» گفت: «من جوارشى‌[2] ساخته‌ام كه اخلاط آن شش چيز است و من هر روز از آن تناول مى‌كنم و به قوّت آن حال من برقرار مى‌ماند.» گفتند: «صفت آن بگوى و نسخه آن تقرير كن.» [گفت:] «يكى از آن اجزا اعتماد است بر خداى تعالى؛ دوم آنكه هرچه خداى تعالى تقدير كرده است، بودنى است؛ سوم، دانايى به آنكه صبر بهترين چيزهاست كه مبتلا پناه بدان آورد؛ چهارم آنكه اگر صبر نكنم، چه كنم؟؛ پنجم، آنكه تواند بود كه كسى به بلايى بدتر از اين گرفتار شود؛ ششم آنكه زمان تا زمان نسيم فرج وزيدن گيرد.»

و چون آن جماعت، آن سخنان نزد نوشيروان نقل نمودند، امر به اطلاق او نمود و در ترتيب و رفع درجه او افزود.

حكايت‌

آورده‌اند كه روزى يكى از امرا پيش پادشاهى ايستاده بود، و شاه با او در مهمّى مشورت مى‌كرد. قضا را كژدمى در پيراهن وى افتاده بود و هر ساعت او را به نيش‌


[1] - چهره، صورت.

[2] - معرّب گوارش است؛ معجونى مفرّح و مقوّى؛ تركيبى است كه به جهت هضم طعام مى‌خورند.

نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى    جلد : 1  صفحه : 293
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست