نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 278
سببها و نعمتهاى آشكار و پنهان آفريده، و اكثر آدميان از اين
همه فارغ و بىخبر و غافلند و جز اين ندانند كه چون گرسنه شوند، طعام خورند و چون
شهوت غالب گردد، جماع كنند و چون خشم كنند، ضعيفى را برنجانند. پس، بايد كه مردمان
از اين امور غافل نباشند و كمال لطف و مهربانى خداى عز و جلّ را در حقّ بندگان
ببينند. به اندك حركت و سكونى كه موافق طبع ايشان نباشد، چون از كسى سرزند، آزار
رسانند؛ چه جاى آنكه به تخريب و هدم بناى بنيّه انسانى كه خداى عز و جلّ از روى
لطف و عطوفت و مهربانى به چندين حكمت و مصلحت و تدبير ساخته و پرداخته جرئت نمايند
و از وخامت عاقبت كار انديشه نكنند، و نعمتها و عطاها و تفضّلات ربّانى را آلات و
ادوات معصيت و نافرمانى نسازند، و رضاى جناب سبحانى را در هواى آرزوهاى نفسانى
نبازند.
مجملا، انواع و اقسام نعمتهاى ربّانى در حفظ و حراست و تعيّش و فراغت
انسانى محصور نيست و از راههايى عنايتها و مددها و حفظها شود كه راه به مسلك آن
نتوان برد.
حكايت
نقل است كه ذو النّون[1] مصرى روزى
بر كنار آبى وضو مىساخت. كژدمى ديد كه از صحرا مىدويد. چون به كنار آب رسيد،
بايستاد و ضفدعى[2] از آب
بيرون آمد، [70 آ] و آن كژدم بر پشت آن ضفدع سوار شد و آن ضفدع از آب بگذشت و آن
كژدم از پشت او فرود آمد و روانه شد. شيخ تعجّب نمود و گفت: «اين حال بىسرّى
نيست». شيخ نيز از آب بگذشت و نظر بر كژدم گماشت. كژدم مىدويد و شيخ بر اثر او
مىرفت تا به سايه
[1] - ثوبان- يا فيض- بن ابراهيم، معروف به ذو النّون،
از اكابر عرفا و متصوفه و رجال طريقت مىباشد كه در ميان اين طبقه به زهد و صلاح و
فضل و ادب و فقاهت و علم و حكمت و فصاحت معروف بوده است. وى نخستين كسى است كه در
ديار مصر به ترويج اصول صوفيه پرداخت و چون كارش بالا گرفت و مشهور خاص و عام
گرديد، به كفر و زندقه متهم شد. بنابراين، خليفه متوكّل عباسى از روى خشم امر به
احضارش داد، و چون صلاح حال او را مشاهده كرد، با كمال احترام و عزّت به وطن عودت
داد.
در باب لقب« ذو النون» مطالبى
گفتهاند كه جنبه افسانه دارد. ذو النّون در ماه ذى قعده سال 240 يا 244 يا 245 يا
246 و يا 248 ق. در مصر وفات يافت. ريحانة الادب، ج 2، صص 272 تا 247.