نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 179
هركس مىخواستند حكايت كنند مردم از ايشان اجتناب مىنمودند، تا
آنكه گويى زمينى به اين گشادگى و فراخى بر ايشان تنگ شد.
بعد از چهل روز، آن حضرت امر فرمود كه، عورتان ايشان نزد ايشان
نروند. عورت هلال نامى، كه مردى پير ضعيف نحيف بود، به خدمت آن حضرت رفته به عرض
رسانيد كه، هلال مردى پير ضعيف است. اگر خود براى تعهّد احوال او مرخّص شوم، از
الطاف بىنهايت بعيد نيست. آن حضرت فرمود: «به شرط آنكه صحبت مباشرت نباشد».
آن عورت گفت: «او را قوّت مباشرت كى مانده؛ در گوشهاى متفكّر و
حيران و نادم و پشيمان افتاده». القصّه، زن هلال را رخصت شد كه خدمت او كند.
كعب بن مالك گويد: «ده روز ديگر كه بر اين بگذشت و من به اين حال به
توبه و استغفار در آن شكاف كوه كه منزلى كرده به سر مىبردم نماز صبح كرده، نشسته
بودم كه به يكبار از ذروه آن موضع آوازى به من رسيد كه كسى فرياد كرده، گفت: خ اى
كعب بن مالك! بشارت باد تو را! خ من از استماع آن آواز به سجده درافتادم و خداى را
شكر كردم و دانستم كه خداى تعالى توبه مرا قبول كرده. بعد از ساعتى ديدم كسى بر
اسبى سوار رسيد و مرا بشارت قبول توبه رسانيد. يك جامه به وى دادم و دو جامه خود
پوشيده، متوجّه ملازمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله شدم. چون به در مسجد
رسيدم، ديدم آن حضرت 7 در مسجد نشسته و حوالى آن حضرت اهل اسلام
نشستهاند و روى آن حضرت همچو ماه شب چهارده مىدرخشد، و اين نشانه بشاشت و بشارت
و سرور آن حضرت 7 بود. من به حلقه آن حضرت آمده، آداب خدمت بهجاى
آوردم و مقابل آن حضرت نشستم. آن حضرت فرمود: خ بشارت باد تو را اى مالك به خير و
خوبى! خ گفتم:
خ يا رسول اللّه! اين بشارت از جانب خداى تعالى است يا از جانب رسول
خدا؟ خ آن حضرت 7 فرمودند: خ بلكه از جانب خدا خ. بعد از آن، آن حضرت
اين آيه را خواند:
وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ
عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا
أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا
إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[1]. و
ديگر توبه داد و بخشيد آن سه تن را كه بازپس [40 ب] شدند- يعنى، تخلّف كرده بودند
از غزو-