responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 72

يك منزل محقّر و خرابه‌اى را كه پدر جناب محترم آقاى حاج محمّد حسن شركت از بابت خيرات و ثلث خود در اختيار تصرّف فرزندش قرار داده بود، ايشان آن منزل را تحت اختيار حضرت آقاى حاج سيّد هاشم قرار دادند تا از آن استفاده كنند. آن منزل داراى دو اطاق بود: يكى در بالاى درِ ورودى كه تحقيقاً از 2\* 2 متر تجاوز نمى‌كرد، و ديگرى در داخل كه آن هم تحقيقاً از 3\* 2 متر متجاوز نبود، و داراى يك سرداب كوچك. و بنده چنين كه تخمين مى‌زنم تمام مساحت آن منزل از 40 إلى 50 متر متجاوز نبود. ولى به عوضِ كهنگى و فرسودگى و احتمال قوىّ ريزش آوار و رطوبت، در آخر بن بست واقع بود و به تمام معنى الكلمه دنج و بدون سر و صدا، و براى عبادت و بيرونى حضرت ايشان بسيار محلّ مناسب.

گرچه روزها بچّه عربها در كوچه خيلى سر و صدا داشتند ولى ايشان ميفرمودند: من سر و صدائى را نمى‌شنوم.

اتّفاقاً پس از ايّام حجّ در همان اوقات يكى از بستگان سببى با زوجه‌اش وارد شد، و ايشان آن اطاق بالاى در را به او دادند تا استراحت كند. وى با عيالش پس از ساعتى از آنجا پائين آمده، به سرداب رفت و گفت: بچّه‌هاى كوچه سر و صدا و غوغايشان بقدرى است كه نه تنها خواب را ميربايد، بلكه در بيدارى هم قابل تحمّل نمى‌باشد.

ايشان فرمودند: من سر و صدائى به گوشم نميرسد و اوقاتى كه در آن اطاق هستم خيلى راحت مى‌باشم.

در اين زمان با وجود توارد و پى در پى درآمدن اين حالات، ديگر تحمّل كار و كسب برايشان متعذّر گرديد. يعنى بطورى بدن مى‌افتاد و روح انصراف پيدا مى‌نمود كه اداره امور عالم طبع از أشكل مشاكل به شمار ميرفت؛ و نه متعسّر و مشكل، بل متعذّر و محال مى‌نمود. لهذا ايشان دكّان خود را به همان‌

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 72
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست